۱۳۹۹-۰۵-۱۰

اعتصاب غذای شهناز صادقی‌فر در زندان ارومیە

هەنگاو: شهناز صادقی‌فر زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیە کە بە تازگی بە تحمل ١٥ سال حبس محکوم شدە بود، از سە روز پیش دست بە اعتصاب غذا زدە است.اعتصاب غذای شهناز صادقی‌فر در زندان ارومیە

برپایە گزارش رسیدە بە سازمان حقوق بشری هەنگاو، شهناز صادقی‌فر، زندانی سیاسی ۳۲ سالە و محبوس در بند زنان زندان مرکزی ارومیە، از روز سەشنبە ٧ مرداد ٩٩ (٢٨ ژوئیە ٢٠٢٠) بە نشانە اعتراض بە صدور حکم سنگین ١٥ سال حبس دست بە اعتصاب غذا زدە است.

شهناز (بیروان) صادقی‌فر روز سەشنبە ٣١ تیر (٢١ ژوئیە) از سوی شعبە دوم دادگاه انقلاب ارومیە بە ریاست قاضی شیخلو محاکمە و بە اتهام ”عضویت در پارت آزادی کُردستان (پاک)“ بە تحمل ١٥ سال حبس محکوم شدە بود. وی در جریان محاکمە از حق داشتن وکیل محروم بودە است.

یکی از نزدیکان خانوادەی صادقی‌فر ضمن تایید اعتصاب غذای وی بە هەنگاو اعلام کرد کە، شهناز شهریور ماه سال گذشتە پس از جدایی از حزب پاک و گرفتن اماننامە از ادارە اطلاعات از طریق مرز بانە بە ایران بازگشتە بود، با این حال آن زمان بازداشت و بە وی گفتە بودند کە تنها چند روز بازداشت خواهید بود. اما پس از ١١ ماه بازداشت بە ١٥ سال حبس محکوم شدە و در اعتراض بە همین امر دست بە اعتصاب غذا زدە است.

گفتنیست کە شهناز صادقی فر بە مدت چند سە در صفوف پارت آزاد کُردستان علیە سازمان داعش جنگیدە و حتی زخمی شدە و اکنون دو ترکش خمپارە در داخل قلب وی می باشد کە نیاز فوری بە جراحی دارد. طی ١١ ماه گذشتە نیز از هر گونە خدمات درمانی محروم بودە است.

شهناز صادقی‌فر پیشتر سە سال عضو پارت آزادی کُردستان بودە و شهریور ماه سال گذشتە پس از جدایی از این حزب همراه با دختر ١٧ سالەاش با هویت ”آیناز زارع“ بە ایران بازگشتە و هر دو بازداشت شدە بودند.

آیناز زارع، دختر ١٧ سالە شهناز نیز از سوی دادگاه ویژە اطفال در ارومیە محاکمە شدە، اما تاکنون حکم صادرە بە وی ابلاغ نشدە است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39442

اعتراضات بهبهان؛ بازداشت مریم و علی کاظمی توسط ماموران اداره اطلاعات

صبح امروز چهارشنبه ۸ مردادماه مریم کاظمی و برادرش علی کاظمی توسط نیروهای اداره اطلاعات بهبهان در منزل شخصی‌شان بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. ماموران در زمان بازداشت به خانواده آقای کاظمی گفته‌اند که بازداشت این افراد در ارتباط با تجمع ۲۶ تیرماه مردم بهبهان صورت گرفته است.

شب پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه مردم بهبهان در میدان بانک ملی این شهر در اعتراض به “وضعیت نابسامان اقتصادی کشور” و “صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی سال گذشته” اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند. هرانا پیشتر ضمن احراز هویت ۲۵ تن از بازداشت شدگان از بازداشت حدود ۴۰ شهروند در ارتباط با این اعتراضات خبر داد. از میان افراد بازداشت شده علاوه بر مریم و علی کاظمی، تعدادی دیگر ازجمله جلال جعفری، محمد نظریان و ابراهیم ارمش کماکان در بازداشت بسر می‌برند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حدود ساعت ۷ صبح امروز چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹، مریم کاظمی و برادرش علی کاظمی توسط نیروهای اداره اطلاعات بهبهان در منزل شخصی‌شان بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.

ماموران در زمان بازداشت به خانواده آقای کاظمی گفته‌اند که بازداشت این افراد در ارتباط با تجمع ۲۶ تیرماه مردم بهبهان صورت گرفته است.
ماموران در زمان بازداشت ضمن تفتیش منزل این شهروندان برخی از لوازم شخصی ازجمله تلفن همراه و لپ تاپ آنها را با خود بردند.

مریم کاظمی متولد ۱۳۶۷ و علی کاظمی متولد ۱۳۷۱ است. آقای کاظمی به عنوان آرایشگر مردانه در بهبهان مشغول به کار بوده است.

شب پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه مردم بهبهان در میدان بانک ملی این شهر در اعتراض به “وضعیت نابسامان اقتصادی کشور” و “صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی سال گذشته” اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند.

شمار زیادی از شهروندان معترض در جریان این تجمع و تعدادی پس از پایان اعتراضات در منازل خود بازداشت شدند. هرانا صبح روز جمعه در گزارشی از بازداشت حدود ۳۰ شهروند در این خصوص خبر داد و گفت که احتمال افزایش شمار بازداشت شدگان کماکان وجود دارد. با گذشت زمان مشخص شد که شب جمعه ۲۷ تیرماه تا شب پنج‌شنبه ۲ مرداد دستکم ۱۰ تن دیگر بازداشت شدند و شمار بازداشت شدگان به حدود ۴۰ تن افزایش پیدا کرد.
هرانا پیشتر طی چند گزارش هویت ۲۵ تن از شهروندان بازداشت شده در این تجمعات به نام‌های “محمد نظریان، جلال جعفری، ابراهیم ارمش، فرزانه انصاری فر، علی وفایی پور، محمد ابول پور، مجید ضامن پیشه، میثم اکبری، نرگس درم گزین، حسین جاویدان، علیرضا انصاری فر، احمد آخش، سامان رنگی، حجت شکوهی زاده، مهرداد آتش افروز، پیمان رسولی، محمد بهزاد نسب، احمدرضا انصاری فر، امین صالحی زاده، پیام جیحونی، مرتضی وحدانی، محمد شریعتی، زینب علیپور، احسان مجیدی پور و رضا خسروی” را احراز کرد.

از میان افراد بازداشت شده تا زمان تنظیم این گزارش دستکم ۳۲ تن ازجمله، زینب علیپور، علی وفایی پور، مجید ضامن پیشه، میثم اکبری، محمد ابول پور، احمدرضا انصاری فر، نرگس درم گزین، فرزانه انصاری فر، حسین جاویدان، پیمان رسولی، مهرداد آتش افروز، محمد بهزاد نسب، سامان رنگی، حجت شکوهی زاده، محمد شریعتی، رضا خسروی، احمد آخش، علیرضا انصاری فر، امین صالحی زاده، پیام جیحونی، مرتضی وحدانی و احسان مجیدی پور آزاد شده‌اند.

تعدادی دیگر ازجمله جلال جعفری، محمد نظریان و ابراهیم ارمش کماکان در بازداشت بسر می‌برند و وضعیت آنها کماکان توسط هرانا در دست بررسی است. گفته می‌شود تعدادی از معترضان بازداشت شده ازجمله پیام جیحونی، جلال جعفری، محمد نظریان و ابراهیم ارمش در جریان بازجویی‌ها توسط ماموران اداره اطلاعات مورد ضرب و شتم و شکنجه فیزیکی قرار گرفته‌اند. به گفته یک منبع نزدیک به خانواده یکی از بازداشت شدگان ضرب و شتم این افراد به حدی بوده که با گذشت چند روز از آزادی برخی از آنها کماکان جای کابل بر روی بدنشان مانده است.

روز یکشنبه ۲۹ تیرماه فرمانده انتظامی استان خوزستان در گفت‌وگو با ایرنا ضمن تایید خبر بازداشت معترضان از آنها به عنوان “افراد محرک برای برپایی تجمع غیرقانونی و هنجارشکنانه” نام برد. این مقام انتظامی در ادامه بدون اشاره به شمار بازداشت شدگان و آخرین وضعیت آنها مدعی شد که «شنبه شب جمع زیادی از مردم بهبهان در یک اقدام خودجوش در محکومیت این تجمع ساختارشکنانه راهپیمایی کرده و خواستار برخورد با این افراد شدند.»

از سوی دیگر روز پنجشنبه ۲ مرداد ۹۹، در پی انتشار فراخوان مردمی برای شرکت در تجمعی در اعتراض به تداوم بازداشت دستگیرشدگان این تجمعات، نیروهای نظامی جهت جلوگیری از شکل‌گیری تجمعات اعتراضی با حضور در خیابان‌های شهر، جو امنیتی شدیدی را به وجود آوردند.

در پی فراخوان‌های هفته پایانی تیرماه امسال برای حضور مردم در تجمعات اعتراضی روز پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه چند شهر کشور شاهد حضور سنگین نیروهای نظامی و امنیتی بودند. بهبهان ازجمله شهرهایی است که معترضان به خیابان آمدند.
معترضان در میدان بانک ملی بهبهان اعتراض خود را با سر دادن شعارهایی از جمله؛ “دشتی روحت شاد”، “خامنه‌ای قاتله ولایتش باطله”، “بسیجی بی شرف”، “مرگ بر دیکتاتور”، “حکومت آخوندی، نمی‌خوایم نمی‌خوایم”، “ایرانی بسه دیگه غیرت‌تو نشون بده”، “توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه”، “نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران” و “ایرانی می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد” نشان دادند.

این تجمع مسالمت آمیز مردمی با حضور نیروهای امنیتی و نظامی جو امنیتی به خود گرفت. در جریان این تجمع نیروهای نظامی اقدام به شلیک گاز اشک آور و تیراندازی هوایی کردند و سعی در متفرق کردن مردم و ممانعت از ادامه اعتراضات داشتند. همزمان محدودیت شدید دسترسی به اینترنت در استان خوزستان از آغاز تجمع شب پنجشنبه گزارش شد.

در جریان شکل گیری تجمعات اعتراضی مردمی در برخی شهرهای کشور، نیروهای امنیتی و نظامی با حضور در میادین اصلی شهرها سعی در متفرق کردن مردم و جلوگیری از برگزاری تجمعات اعتراضی داشتند. در بلوار امامت مشهد و برخی خیابان‌های تهران، تبریز، ارومیه، رشت و شیراز حضور پرتعداد نیروهای نظامی و جو شدید امنیتی شدید گزارش شد. به دنبال فراخوان تجمع مردم بهبهان در ادامه تجمع اعتراضی روز پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه و جمعه ۲۷ تیرماه، خیابان‌های بهبهان با حضور نیروهای امنیتی و نظامی جو شدید امنیتی به خود گرفته است. مسیرهای منتهی به میدان بانک ملی از شب پنج‌شنبه ۲۶ تیر به وسیله موانع بتونی مسدود و حضور گستری ماموران نظامی در خیابان‌های مختلف شهر دیده شد.

میدان بانک ملی بهبهان، محل تجمعات شب گذشته مردم بهبهان، محل کشته شدن تعدادی از شهروندان در جریان اعتراضات آبان ۹۸ ازجمله مهرداد و محمود دشتی نیا و فرزاد انصاری فر بوده است. فرزاد انصاری فر، یکی از جانباختگان روز شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در جریان این اعتراضات در اثر اصابت گلوله به سرش جان خود را از دست داد. پیکر این جوان ۲۷ ساله چند روز بعد، پس از تحویل به خانواده در بهبهان به خاک سپرده شد.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39440

بحران کرونا؛ گزارشی جامع از زندان زنان وکیل آباد مشهد

بند زنان زندان وکیل آباد مشهد موسوم به بند نسوان در مجموعه زندان وکیل آباد واقع در بلوار وکیل آباد و در نزدیکی کوهستان پارک شادی است. این بخش دارای ۷ بند است و حدود ۷۰۰ زندانی با اتهامات مختلف از جمله جرایم مالی، سرقت و قتل و همینطور زندانیان سیاسی و امنیتی، در این زندان نگهداری می‌شوند.

زندانیان حاضر در این زندان با مشکلاتی همچون کیفیت بد غذای زندان، نایابی و گرانفروشی کالاهای مورد نیاز توسط فروشگاه زندان و… روبرو هستند. در دوران شیوع کرونا اعزام به دادسرا و دادگاه کماکان و حتی بیش از گذشته ادامه دارد. زندانیان سیاسی پس از شیوع ویروس کرونا به بند دیگری منتقل شده و اصل تفکیک جرایم در خصوص آنان رعایت نمی‌شود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بند زنان زندان وکیل آباد مشهد که به خاطر وسعت به زندان زنان معروف شده با مشکلات متعددی روبرو است.

این زندان یا همان بند نسوان در مجموعه زندان وکیل آباد شهر مشهد واقع در بلوار وکیل آباد در نزدیکی کوهستان پارک شادی قرار دارد.

این مجموعه خود دارای ۷ بند است که شامل بندهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، بند قرنطینه و بند عموم است. حدود ۷۰۰ زن زندانی با اتهامات مختلف از جمله با جرایم مالی، سرقت و قتل و همینطور زندانیان سیاسی و امنیتی در این زندان نگهداری می‌شوند.

بند یک
بند یک در طبقه اول ساختمان واقع شده است. این بند دارای یک کوریدور اصلی است که چندین اتاق در طرفین آن وجود دارد. هر اتاق به متراژ ۱۲ متر مربع است که در هر یک ۵ تخت سه طبقه قرار دارد. در این بند حدود ۳۰۰ زندانی نگهداری می‌شود که با جرایم متفاوت اما فاقد سوءپیشینه هستند. اتاق‌ها فاقد سرویس بهداشتی مجزا هستند و تنها در انتهای کوریدور یک سرویس بهداشتی تعبیه شده است که زندانیان به صورت مشترک از آن استفاده می‌کنند. هواخوری این بند نیز با بند دو مشترک است.

بند دو
این بند در طبقه فوقانی بند یک قرار دارد و شرایط اتاقها و سرویس بهداشتی کاملا همانند بند یک است. همانگونه که بالاتر اشاره شد، هواخوری بند یک و دو مشترک است اما حق دسترسی به آن به صورت نوبتی است و زندانیان دو بند نمی‌توانند همزمان از هواخوری استفاده کنند. زندانیان با جرایم مختلف و دارای سو پیشینه در این بند نگهداری می‌شوند.

بند سه
این بند در طبقه دوم ساختمان واقع شده است و دارای یک سالن اصلی فاقد اتاق و دارای ۱۵ تخت است. این بند ویژه نگهداری نوجوانان و کودک – مجرمان است و دارای دو سرویس بهداشتی و حمام است که زندانیان به صورت مشترک از آنها استفاده می کنند.

بند چهار
این بند که از آن با نام بند مادران نیز یاد می‌شود محل نگهداری زنان باردار و زندانیانی است که کودکان خردسال دارند. این بند دارای یک راهروی اصلی و شش اتاق مجزا است. اتاق‌ها فاقد سرویس بهداشتی هستند و زندانیان به صورت مشترک از سرویس بهداشتی که در انتهای سالن واقع شده، استفاده می‌کنند. فرزندان این مادران تا سن دو سالگی اجازه دارند که در کنار آنها باشند و پس از آن نگهداری این کودکان باید به بستگان زندانی واگذار شود و اگر زندانیان بستگانی خارج از زندان نداشته باشند کودکان به سازمان بهزیستی سپرده خواهند شد.

بند پنج
تا پیش از شیوع ویروس کرونا زندانیان سیاسی در بند ۵ مدت محکومیت خود را سپری می‌کردند. اکنون این محل به محل نگهداری زندانیان مشکوک و یا مبتلا به بیماری کرونا اختصاص داده شده است. زندانیان سیاسی محبوس در این بند نیز به بند ۳ منتقل شده‌اند. این بند از یک سالن سراسری فاقد اتاق تشکیل شده و دارای سه تخت سه‌طبقه است. در صورت افزایش زندانیان نسبت به گنجایش سالن، زندانیان کف خواب خواهند بود. بند ۵ در متراژ ۳۵ متر مربع است و پیشتر از آن به عنوان آبدارخانه استفاده می‌شد. این بند دارای دو سرویس بهداشتی است که از یکی از آنها به عنوان انباری استفاده می‌شود.

بند عموم
این بند که در طبقه تحتانی بند سه واقع شده به عنوان بند تنبیهی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این بند غیر بهداشتی و فاقد تخت است. در این بند تنها دو پنجره کوچک وجود دارد که همیشه کاملا بسته است. هواخوری این بند با بند ۳ مشترک است که به صورت نوبتی از آن استفاده می‌شود. در این بند کاملا بسته است و تنها زمانی که زندانیان درخواستی داشته باشند در می‌زنند و عموما با بی‌توجهی نگهبانان مواجه می‌شوند. تاکنون چند زندانی در این بند اقدام به خودکشی کرده‌اند. گفته می‌شود یکبار مسئولین زندان در یک مورد روسری یکی از زندانیان با استفاده از آن اقدام به خودکشی کرده بود را پس از انتقال پیکر از محل باز نکرده‌اند تا برای دیگر زندانیان درس عبرت بشود.

نحوه ورود زندانیان جدید در دوران کرونا
تا پیش از شیوع ویروس کرونا زندانیان ورودی جدید به مدت یک هفته به ساختمانی دو طبقه که از آن به عنوان قرنطینه استفاده می‌شد، منتقل می‌شدند. طبقه اول از لحاظ بهداشتی به شدت ضعیف است و تنها دو تخت در آن تعبیه شده بود. در طبقه دوم نیز ۱۸ تخت قرار داده شده است. اما پس از شیوع ویروس کرونا زندانیان تازه وارد ابتدا به مدت دو روز به طبقه پایین ساختمان قرنطینه منتقل و پس از آن به مدت ۱۲ روز در طبقه بالای ساختمان قرنطینه نگهداری می‌شوند. این زندانیان بدون تفکیک در کنار هم نگهداری می‌شوند و پس از اتمام دوران قرنطینه به بندهای عمومی زندان منتقل می‌شوند. این قوانین چه پیش و چه پس از آن شیوع ویروس کرونا شامل زندانیان سیاسی نمی‌شود و همگی در بدو ورود مستقیما به بند منتقل می‌شوند.

اصل تفکیک جرایم
اصل تفکیک جرایم در این زندان رعایت نمی‌شود و زندانیان با جرایم مختلف در کنار یکدیگر نگهداری می‌شوند. در خصوص بند پنج که پیش از این محل نگهداری زندانیان سیاسی بود نیز در مواردی برای نگهداری زندانیان با جرایم عمومی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین با شیوع ویروس کرونا زندانیان سیاسی از بند ۵ به بند ۳ که محل نگهداری کودک مجرمان است منتقل شده‌اند.

فروشگاه زندان و تغذیه زندانیان

تصویری از ورودی زندان مشهد

در فروشگاه زندان اجناس به چند برابر قیمت اصلی به زندانیان عرضه می‌شوند. به گونه‌ای که هر عدد ران مرغ به قیمت دستکم ۲۵ هزار تومان در این فروشگاه فروخته می‌شود. فروش فلفل، چاقو و قیچی نیز در فروشگاه زندان ممنوع است.

غذای زندان به شدت بی‌کیفیت و غیربهداشتی است. در این غذا به هیچ عنوان گوشت استفاده نشده و همواره سویا جایگزین آن می‌شود. به علاوه زندانیان می‌توانند از محلی در زندان که به عنوان کارگاه آشپزی نامیده می‌شود هر پرس غذا را بین ۵ تا ۶ هزار تومان تهیه کنند. غذای این کارگاه نیز بی کیفیت بوده و میزان آن نیز کم است.

اخیرا در بند یک و دو، اتاقی ۱۲ متری به عنوان اجاق خانه طراحی شده است که هر کدام شامل چند شعله گاز است. زندانیان بندهای مختلف برای تهیه غذا در اجاق خانه باید از قبل نوبت گرفته و به نسبت به زمان پخت غذا مبلغی بین ۱۰۰ تا ۸۰۰ تومان به عنوان پول گاز به زندان پرداخت کنند.

بهداشت، درمان و اعزام به بیمارستان
با شیوع ویروس کرونا مسئولین زندان در تاریخ ۱۹ اسفند ۹۸ بند پنج را تخلیه کرده و زندانیان سیاسی را به بند ۱ منتقل کردند تا از این فضا برای زندانیانی که مشکوک به ویروس کرونا هستند استفاده کنند. اما پس از دو روز یعنی در تاریخ ۲۱ اسفند این افراد مجددا به بند پنج بازگردانده شدند. یک بار دیگر در تاریخ ۶ فروردین امسال زندانیان سیاسی از بند ۵ به بند ۳ منتقل شده و این بند به محل نگهداری زندانیانی که مشکوک به ویروس کرونا هستند اختصاص یافت.

پس از شیوع ویروس کرونا مواد بهداشتی و ضدعفونی کننده از سوی مسئولین زندان در اختیار زندانیان قرار نگرفته است. محیط زندان هفته‌ای دوبار توسط زندانیان با استفاده از یک کپسول که مسئولین در اختیار آنها قرار می‌دهند پاکسازی می‌شود. از سوی دیگر زندانیان از داشتن دستکش و الکل محروم هستند و تنها می‌توانند ماسک های پارچه ای که در کارگاه خیاطی زندان دوخته می‌شود را به قیمت هر عدد ۴۵۰۰ تومان خریداری و استفاده کنند. اما این ماسک‌ها که در محیط‌های بهداشتی و استاندارد ساخته نشده و در صورت ابتلای یکی از کارکنان به ویروس کرونا این بیماری به راحتی و از طریق ماسک به سایرین انتقال خواهد یافت.

زندانیان در صورت بیماری می‌توانند به بهداری زندان که در داخل ساختمان بند واقع شده، مراجعه کنند. مراجعه زندانیان بند یک و دو در دو روز مختلف انجام می‌شود و این زندانیان نمی‌توانند به صورت مشترک در یک روز به بهداری مراجعه کنند. اما برای دیگر بندها مراجعه به بهداری آزاد است.

در بهداری تنها یک دکتر عمومی و یک دکتر زنان وجود دارد و اگر زندانیان درخواست انتقال به مراکز درمانی خارج از زندان را داشته باشند به درخواست آنها پس از ۷ تا ۱۰ روز پاسخ داده خواهد شد. هزینه درمان نیز برخلاف قوانین سازمان زندان‌ها بر عهده زندانیان است.

برای تحویل دارو به زندانیان نام دریافت کننده دارو از بلندگوی زندان خوانده شده و زندانی برای دریافت دارو باید به بهداری مراجعه کند. اما در خصوص زندانیان سیاسی مسئولین بهداری دارو را به بند آورده و مستقیما به آنها تحویل می‌دهند.

اعزام به دادسرا و دادگاه
پس از شیوع ویروس کرونا اعزام زندانیان به دادسرا و دادگاه همچنان ادامه دارد و افراد پس از بازگشت به زندان بدون گذراندن دوره قرنطینه مستقیما وارد بند می‌شوند. تنها در بدو ورود مایع ضدعفونی کننده در اختیار آنان قرار می‌گیرد.

ملاقات و تلفن زندانیان
تا پیش از شیوع ویروس کرونا ملاقات‌ها به سه شکل کابینی، حضوری و بند به بند انجام می‌شد. اما پس از شیوع کرونا تنها ملاقات کابینی طبق روال گذشته هفته‌ای یکبار در روزهای سه‌شنبه و به مدت ۲۰ دقیقه انجام می‌شود.

پیش از شیوع کرونا نیز ملاقات حضوری هر ۲۸ روز یکبار به مدت ۳۰ دقیقه انجام می‌شد. در ملاقات بند به بند نیز زندانیان هر ۲۱ روز یکبار می‌توانستند با بستگان خود که در بندهای دیگر زندان نگهداری می‌شدند ملاقات حضوری داشته باشند.

در تمامی بندها دستگاه تلفن کارتی نصب شده است و زندانیان می‌توانند از ساعت ۹ صبح تا ۷ بعد از ظهر از تلفن استفاده کنند. اما بند ۵ تا دیماه ۹۸ فاقد دستگاه تلفن بود و زندانیان برای استفاده از تلفن باید در روزهایی خاص و تعطیل به مدت محدود از تلفن بند ۴ استفاده کنند. اما پس از دی ۹۸ یک دستگاه تلفن در بند ۵ نصب شده و همچون سایر بندها از ساعت ۹ صبح تا ۷ عصر به تلفن دسترسی دارند.

امکانات فرهنگی و باشگاه زندان
این زندان دارای کتابخانه و باشگاه ورزشی است که دسترسی به این امکانات برای تمامی زندانیان به جز زندانیان بند عموم در ساعت اداری آزاد است. پس از شیوع ویروس کرونا دسترسی به این امکانات برای مدتی کوتاه محدود شده اما مجددا استفاده از آن آزاد شد.

اشتغال زندانیان
زندانیان می‌توانند در کارگاه‌های شیرینی پزی، خیاطی و قالی بافی اشتغال داشته و ماهیانه مبلغ ۷۰ هزار تومان به عنوان دستمزد دریافت کنند. از سوی دیگر برخی از زندانیان به صورت شخصی برای سایر زندانیان کارهای خدماتی مانند شستن لباس، ظرف و تمیز کردن اتاق و سرویس بهداشتی را انجام می‌دهند و به صورت توافقی از زندانیان دستمزد دریافت می‌کنند.

اعتیاد
زندانیانی که به مواد مخدر اعتیاد دارند می‌توانند ماهیانه با پرداخت مبلغ ۲۵ هزار تومان به مسئولان زندان هر شب یکبار جیره متادون دریافت کنند.

اجرای حکم اعدام و شلاق
زندانیان محکوم به اعدام ۲۴ ساعت قبل از اجرای حکم به مکانی که “تحت نظر” نام دارد، منتقل می‌شوند. حکم نیز در محوطه اصلی زندان که به زندان مردان نزدیک است اجرا می‌شود. همچنین حکم شلاق در اتاقی که در داخل ساختمان زندان واقع شده، اجرا می‌شود.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39437

گزارشی از آخرین وضعیت زینب جلالیان در زندان کرمان

زینب جلالیان، زندانی سیاسی در تاریخ ۵ تیر از زندان قرچک ورامین خارج و به زندان کرمان تبعید شد. خانم جلالیان از آن زمان تاکنون در قرنطینه بند زنان این زندان نگهداری می‌شود و از ارتباط با سایر زندانیان محروم است.

این زندانی سیاسی که اردیبهشت امسال از زندان خوی به زندان قرچک ورامین منتقل شده بود، در سال ۸۶ بازداشت و دو سال بعد به اتهام خروج غیر قانونی از کشور به یک سال حبس تعزیری و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تایید اما با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زینب جلالیان، زندانی سیاسی دوران محکومیت خود را در قرنطینه بند زنان زندان کرمان سپری می‌کند.

وضعیت خانم جلالیان به گونه‌ای است که با گذشت یک ماه از انتقال وی به زندان کرمان، کماکان در اتاق کوچکی در قرنطینه این زندان به تنهایی نگهداری می‌شود و از ارتباط با سایر زندانیان محروم است.
زینب جلالیان در تاریخ ۵ تیرماه امسال از زندان قرچک ورامین خارج و به زندان کرمان تبعید شد.
خانم جلالیان که روز شنبه ۳۱ خردادماه با طرح خواسته انتقال خود به زندان خوی و یا زندان اوین اعتصاب غذا کرده بود چندی پیش به اعتصاب خود پایان داده است.

زینب جلالیان در تاریخ ۸ اردیبهشت امسال به دلایل نامشخصی از زندان خوی خارج و نهایتا در تاریخ ۱۳ اردیبهشت به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین منتقل شد. پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده جلالیان در این خصوص به هرانا گفت: «زینب جلالیان پس از خروج از زندان خوی ابتدا به زندان ارومیه و از آنجا به کرمانشاه، سپس به زندان اوین و نهایتا به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین منتقل شد.»

گفتنی است، یکی از وکلای خانم جلالیان، وکالت خود را لغو و امیرسالار داودی، دیگر وکیل وی نیز به حبس محکوم شده و در حال سپری کردن مدت محکومیت خود است. در حال حاضر هیچ وکیلی برای پیگیری پرونده، وضعیت پزشکی و یا اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی وکالت او را بر عهده ندارد.

سال ۹۷ نیز سازمان عفو بین الملل در گزارشی از مشکلاتی چون ”ناخونک چشم، عوارض روده و کلیه و برفک دهان” که موجب اختلال در غذا خوردن وی شده نام برده بود. بنا بر این گزارش خانم جلالیان بارها درخواست اعزام به بیمارستان و انجام آزمایشات پزشکی را نموده است که با مخالفت مسئولان زندان مواجه شده است.

زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ بازداشت و در سال ۱۳۸۸ به اتهام خروج غیر قانونی از کشور به یک سال حبس تعزیری و به اتهام محاربه از طریق عضویت در گروه‌های مخالف نظام به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تایید اما با یک درجه تخفیف مورد عفو قرار گرفته و محکوم به حبس ابد تقلیل یافت.

بنا به گفته خانم جلالیان در زمان بازداشت از طریق شلاق بر کف پا، مشت به شکم، کوباندن سر به دیوار و تهدید به تجاوز مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بود.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39434

دنیز جلالیان:‌ زینب جلالیان برای اعتراف اجباری تحت فشار است

زینب جلالیان، زندانی سیاسی کُرد که بیش از ۱۳ سال است بدون یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد، تنها زندانی سیاسی زن در ایران است که به «حبس ابد» محکوم شده. او تا تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ در زندان خوی نگهداری می‌شد، اما از آن تاریخ به بعد و پس از چند روز سرگردانی در جاده‌ها با چشم‌بند و دست‌بند، نهایتا به زندان زنان قرچک ورامین و اخیرا از آنجا به صورت مخفیانه به زندان کرمان منتقل شده است.

دنیز جلالیان (راست)، زینب جلالیان (چپ)
زینب جلالیان از تاریخ ۳۱ خرداد به دلیل عدم رسیدگی به خواسته‌هایش به همراه سهیلا حجاب، دیگر زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان قرچک، دست به اعتصاب غذا زد. او در حالی که در زندان قرچک ورامین به بیماری کووید-۱۹ مبتلا شده، خواستار انتقال مجدد به زندان خوی یا زندان اوین و حق برخوردای از خدمات درمانی پس از ابتلا به ویروس کرونا است.

مسئولان زندان اما به جای رسیدگی به خواسته‌های قانونی زینب جلالیان، روز پنجم تیر ۹۹ و در حالی که او در ششمین روز اعتصاب غذایش بود، این زندانی سیاسی را از بند قرنطینه زندان قرچک به زندان کرمان منتقل کردند.

اکنون بیش از ۴۰ روز است که خانواده و نزدیکان زینب جلالیان از وضعیت او با توجه به ابتلایش به ویروس کرونا هیچ اطلاعی ندارد و نگرانی‌ها نسبت به سلامت جسمانی او بالا گرفته است.

هنوز دلیل انتقال زینب جلالیان به صورت رسمی به خانواده‌اش اعلام نشده و او از حق داشتن تماس و ملاقات با آنها محروم مانده است.

دنیز جلالیان، خواهر زینب جلالیان در گفت‌وگو با زمانه از نگرانی‌ها درباره سرنوشت خواهرش می‌گوید و معتقد است انتقال زینب به زندان قرچک ورامین به این دلیل بوده که او به ویروس کرونا مبتلا شود. دنیز جلالیان با اشاره به وضعیت جسمانی وخیم خواهرش، درباره ادامه بی‌خبری از وضعیت او می‌گوید:

«زینب در زندان قرچک بود و به ویروس کر‌ونا هم مبتلا شد. در آنجا دست به اعتصاب غذا زد. او درخواست کرده بود که مجددا به زندان خوی برده شود، ولی قبول نکردند. بعد از مدتی ما از زینب هیچ خبری نداشتیم و متوجه شدیم که او را به زندان کرمان برده‌اند. الان ما از وضعیت او هیچ اطلاعی نداریم، از سلامتی‌اش بی‌اطلاعیم. خیلی سعی کردیم خبری از او بگیریم ولی تا الان موفق نشده‌ایم.»

دنیز جلالیان تأکید می‌کند که ارتباط خانواده از چند روز پیش از آغاز اعتصاب با زینب قطع شده:

«ما از چند روز قبل از شروع اعتصاب غذایش از او بی‌خبریم. خودش هم هیچ تماسی با ما نداشته. وقتی در زندان قرچک بود تماس گرفت و اطلاع داد که کرونا گرفته. حالش خوب نبود و نمی‌توانست به خوبی نفس بکشد. علاوه بر این‌ها مشکلات و سختی‌های داخل زندان و سختی‌هایی که خودش هم تحمل می‌کند، شرایطش را دشوار کرده.»

دنیز جلالیان به زمانه می‌گوید نهادهای امنیتی قصد دارند با تحت فشار قرار دادن زینب جلالیان و سخت کردن شرایط زندان، او را وادار به ابراز ندامت و پشیمانی از طریق اعترافات تلویزیونی کنند، اما او حاضر نیست به این خواسته آنها تن بدهد:

«همه این‌ها به این دلیل است که دولت ایران می‌خواهد زینب در اعتراف تلویزیونی شرکت کند و ابراز پشیمانی کند. زینب را در همه زندان‌های ایران چرخاندند، هم از لحاظ روحی و هم فیزیکی شکنجه‌اش دادند، ولی زینب هیچ‌وقت زیر بار این ابراز پشیمانی نرفته و آن را نپذیرفته.»

دنیز جلالیان در ادامه می‌گوید:

«حکم زینب مشخص بود که باید در زندان خوی نگهداری شود. آنجا نزدیک بود [برای خانواده]، ولی حکومت می‌خواهد او را در هم بشکند. در اثر همین انتقال به زندان‌های مختلف بود که به کرونا هم مبتلا شد.»

زینب جلالیان قبل از انتقال به زندان کرمان، به دلیل علائمی مانند تب و تنگی نفس به بیمارستانی در خارج از زندان قرچک منتقل شده بود.

به گفته دنیز جلالیان تست کرونای زینب مثبت شده بود، اما مسئولان زندان از رسیدگی پزشکی به او سر باز زدند و مجددا به زندان بازگردانده شد.

در تاریخ دهم اردیبهشت، زینب جلالیان بدون اطلاع قبلی از زندان خوی به مکانی نامعلومی منتقل شد. علی جلالیان، پدر زینب در گفت‌وگویی با شبکه حقوق بشر کردستان گفته بود دخترش طی تماسی از یک خودروی در حال حرکت به آنها اطلاع داده دو روز تمام با چشم‌بند و دست‌بند در جاده‌ها سرگردان است و او را به زندان‌های ارومیه و کرمانشاه برده‌اند، اما مسئولان این زندان‌ها از پذیرش او سر باز زده‌اند.

ابتدا به خانواده جلالیان گفته شد زینب برای رسیدگی به پرونده جدیدی به تهران منتقل شده است، اما در نهایت بعد از گذشت چند روز مشخص شد به زندان قرچک ورامین منتقل شده است.

زینب جلالیان، نماد مقاومت
زینب جلالیان ۳۸ سال دارد. او زمانی که ۲۵ سال داشت، در روز ۲۰ اسفند ۱۳۸۶ در جاده کرمانشاه به سمت سنندج توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از ماه‌ها نگهداری در سلول انفرادی اداره اطلاعات این شهر و تحمل شکنجه‌های شدید جسمی و روحی، توسط دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «محاربه» از طریق عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) به اعدام محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر توسط قاضی علی‌‌محمد روشنی، رئیس شعبه چهار دادگاه تجدیدنظر کرمانشاه عینا تأیید شد، اما در نهایت حکم اعدام او به حبس ابد تغییر پیدا کرد.

اکنون بعد از گذشت بیش از ۱۳ سال، به نظر می‌رسد مسئولان قضایی و نهادهای امنیتی همچنان قصد ندارند به آزار و اذیت این زندانی سیاسی پایان دهند.

در میان زندانیان سیاسی زن در ایران، زینب جلالیان به چهره‌ مقاومت، صدای رسای آزادی‌خواهی زنان و مبارزه در مقابل سرکوب تبدیل شده است. شرایط و قوانین در ایران بر پایه تبعیض علیه زنان استوار است و در این میان زنان آزادی‌خواهی چون زینب جلالیان که حاضر نیستند زیر بار این ستم سیستماتیک بروند، مورد ظلم و ستم مضاعف حاکمیت قرار می‌گیرند.

زینب جلالیان در نامه مشترکی که با سهیلا حجاب، دیگر زندانی سیاسی کُرد هنگام آغاز اعتصاب غذایشان منتشر کردند، نوشت رنج‌ها و دردهای تحمیل‌ شده از سوی حکومت تنها مبارزه‌اش را استوارتر خواهد کرد:‌

«ای دیکتاتور آیا نمی‌دانی که دردها و رنج‌ها انسان‌ها را بزرگ‌تر، متعالی‌تر، خودساخته‌تر و قوی‌تر می‌کند؟»

زینب جلالیان – سهیلا حجاب
دنیز جلالیان می‌گوید که خانواده آنها برای دیدن و ملاقات زینب بی‌تاب است.

به گفته او مادرشان بیمار است و امکان سفر طولانی را با خودرو ندارد، به همین دلیل از بی‌خبری نسبت به وضعیت دخترشان بسیار مضطرب و نگران هستند.

خانواده زینب جلالیان خواستار آزادی بی‌قید و شرط او هستند. دنیز جلالیان می‌گوید خواهرش هیچ کاری نکرده که مستحق این مجازات و تحمل این همه رنج باشد:

«درخواست ما همیشه آزادی زینب بوده. این انسان هیچ جنایت یا جرمی مرتکب نشده. شاید اولین بار است که یک زن در زندان‌های ایران به حبس ابد محکوم می‌شود. زینب جرمی مرتکب نشده که مستحق زندان ابد باشد. به عنوان خانواده زینب درخواست ما این بود. زینب فقط حقش را طلب کرده. او یک کُرد است. الان ما می‌بینیم کسی که درس زبان کُردی می‌دهد هم حکم اعدام را محکوم می‌کند. این یک حکم ضد بشری است. به عنوان خانواده زینب هیچ وقت این حکم را قبول نکردیم و به آن اعتراض کردیم. به عنوان یک انسان به این مسأله نگاه کنیم. چه‌طور می‌شود کسی که مبتلا به یک ویروس مثل کرونا شده از این زندان به آن زندان برده شود و شکنجه‌اش کنند؟ نه فقط زینب بلکه هر انسان دیگری، چطور می‌توان با یک انسان این‌طور رفتار بشود؟»

زینب جلالیان در طول مدت زندان و در اثر شکنجه‌ها در زمان بازجویی، به بیماری ناخنک چشم مبتلا شده و ممکن است در صورت عدم رسیدگی پزشکی مناسب هر لحظه بینایی‌اش را از دست بدهد. شلاق زدن بر بدن و کابل زدن به کف پا، بازجویی با چشم‌بند، دست‌بند و پابند، کوبیدن سرش به جسم سخت و تهدید به تجاوز، از جمله شکنجه‌هایی‌ است که زینب جلالیان در سال‌های گذشته در معرض آنها بوده.

دنیز جلالیان تأکید می‌کند تحمل زندان برای کسی که به بیماری‌‌های مختلفی مبتلا شده، دشوار است. او از همه مردم و فعالان حقوق بشر می‌خواهد صدای زینب جلالیان باشند، چرا که به گفته او زینب فقط یک فرد نیست، بلکه نمادی از ظلم و ستم در حق زنان و مردم کُرد است:

«کسانی که فعال حقوق بشر و انسان‌دوست هستند نباید سکوت کنند. این خواست ما است. می‌خواهند زینب جلالیان به نماد شکستن اراده مردم کُرد و زنان تبدیل شود. نمی‌خواهند عدالت در حق او اجرا شود. رژیم ایران می‌خواهد او را بشکند، اما زینب سر خم نمی‌کند. مقاومت او را سرسخت‌تر می‌کند. زینب فقط یک شخص نیست. زینب نماد انسانیت و انسان آزاد است. نه فقط برای خودش، برای همه. زینب واقعا نمادی از مقاومت است.»

در روزهای گذشته شماری از فعالان مدنی داخل و خارج کشور با طرح دادخواستی خواستار «پایان دادن به وضعیت بی‌خبری از زینب جلالیان» و پایان دادن به بیش از یک دهه شکنجه و آزار این زندانی سیاسی کُرد توسط مسئولان زندان و نیروهای امنیتی شدند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39432

سمیه راموز با تودیع قرار وثیقه از زندان بوشهر آزاد شد

سمیه راموز، روز دوشنبه ۶ مرداد با تودیع قرار وثیقه تا پایان مراحل دادرسی از زندان بوشهر آزاد شد. خانم راموز پیشتر در تاریخ ۲۰ اردیبهشت امسال توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس از پایان مراحل بازجویی به زندان بوشهر منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹، سمیه راموز، شهروند اهل بوشهر با تودیع قرار وثیقه از زندان بوشهر آزاد شد.

آزادی خانم راموز با تودیع قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی صورت گرفته است.

سمیه راموز در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۹۹ به دلیل فعالیت در فضای مجازی توسط ماموران اداره اطلاعات بوشهر بازداشت شد و در تاریخ ۳ خردادماه طی یک تماس تلفنی با خانواده‌اش از نگهداری خود در بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر خبر داد.
وی نهایتا پس از پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه این نهاد امنیتی به زندان بوشهر منتقل شد.

پرونده خانم راموز در مرحله بازپرسی در شعبه ۱ دادسرای برازجان به ریاست بازپرس عابدینی بررسی شد.

اتهامات مطروحه علیه خانم راموز “اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام” عنوان شده است و از مصداق این اتهامات اطلاع دقیقی در دست نیست.
سمیه راموز، فرزند حاجی، متاهل، ۳۷ ساله و ساکن شهرستان بوشهر است. خانم راموز آرایشگر است. خانواده وی پیشتر از آبادان به بوشهر مهاجرت کرده بودند.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39429

طی ده روز؛ خودکشی سه زن زندانی در زندان قرچک ورامین

طی ده روز گذشته سه زن زندانی در زندان قرچک ورامین به دلایل مختلف اقدام به خودکشی کردند. یکی از این زندانیان که از طریق حلق آویز کردن خود با چادر اقدام به خودکشی کرده بود، جان خود را از دست داد،

این زندانی مشکوک به ابتلا به بیماری کرونا بود. یک زندانی نیز پس از انتقال به بیمارستان روان درمانی امین آباد تهران اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد. زندانی دیگر نیز در همین مدت در این زندان اقدام به خودکشی کرد اما با انتقال به موقع به بهداری از مرگ حتمی نجات یافت.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی ده روز گذشته سه زن زندانی در زندان قرچک ورامین به دلایل مختلف اقدام به خودکشی کردند.

یکی از این زندانیان اواخر هفته گذشته از طریق حلق آویز کردن خود با چادر در سرویس بهداشتی بند نظارت (باشگاه) اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد.
هویت این زندانی منیره بهرامی، متولد ۱۳۶۶ توسط هرانا احراز شده است.

خانم بهرامی حدود سه ماه پیش بازداشت و از آن زمان تاکنون به صورت بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برد. گفته می‌شود این زندانی از مدتی قبل مشکوک به ابتلا به بیماری کرونا بود و اقدام به خودکشی وی در اثر فشارهای وارده در زندان در کنار وحشت وی از فضای زندان قرچک و ترس از ابتلا به بیماری کرونا صورت گرفته است.

یک زندانی نیز دو روز پیش از آن پس از انتقال به بیمارستان روان درمانی امین آباد تهران اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد. هویت این زندانی کماکان توسط هرانا در دست بررسی است.

حدود ده روز پیش نیز یک زندانی دیگر با هویت نامعلوم؛ با خوردن داروی نظافت (واجبی) در زندان اقدام به خودکشی کرد و پس از انتقال به درمانگاه زندان و رسیدگی پزشکی به بند بازگشت.
خودکشی زندانیان به دلیل رفتار نامناسب مسئولان، شرایط نگهداری زندانیان در زندانهای ایران و شرایط نامناسب روحی ناشی از ایام بازداشت مسبوق به سابقه است.

هرانا پیشتر در تاریخ ۲۴ تیرماه امسال در گزارشی به شرح وضعیت زندان قرچک ورامین و معرفی زندانیان سیاسی ساکن این زندان و ارائه نقشه طبقات مختلف آن جهت آشنایی بیشتر با این محل پرداخت.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39426

وکیل نرگس محمدی به نقل از موکلش: به زندانیان مبتلا به کرونا دارو و غذای مناسب داده نمی‌شود

وکیل نرگس محمدی به نقل از او اعلام کرد ۱۲ زندانی مبتلا به کرونا در زندان زنجان همچنان در قرنطینه هستند و دارو و غذای مناسب در اختیارشان قرار داده نمی‌شود.نرگس محمدی به یورونیوز: زندان مرا نخواهد شکست | Euronews

بهزاد محمودی‌راد، نرگس محمدی، در مصاحبه با کانال تلگرامی امتداد خبر داد روز گذشته با موکلش تماس تلفنی داشته است.

بر اساس این گزارش، وضعیت جسمانی دو نفر از این زندانیان حاد شده و یک نفر از آنان نیز به دلیل تنگی نفس بسیار شدید به بیمارستان منتقل شده است.

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی، پیش از این نیز از عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان مبتلا به کرونا در زندان زنجان خبر داده بود. پس از آن تلویزیون ایران فیلمی را درباره معاینه این زندانیان توسط دکتر پخش کرد.

پس از آن نرگس محمدی اعلام کرد این فیلم دومین فیلمی است که در زندان ضبط شده و چون فیلم اول به دلیل ضعف جسمانی‌اش قابل پخش نبود و بار دیگر او را «با سرم و آمپول سر پا» کردند تا فیلم بگیرند.

علی و کیانا رحمانی، فرزندان نرگس محمدی و تقی رحمانی، نیز اعلام کرده بودند که ۱۱ ماه است مادرشان با آنان تماس تلفنی نداشته است. پس از آن نرگس محمدی توانست با پسرش تماس تلفنی بگیرد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39424

ادامه بازداشت زوج اهل خمین در زندان: گزارشی از آخرین وضعیت فریبا فریدونی و مجید رضایی

فریبا فریدونی و مجید رضایی زوج فعال مدنی اهل شهرستان خمین که طی روزهای گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند، کماکان در بازداشت به سر می‌برند.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، فریبا فریدونی و مجید رضایی زوج اهل شهرستان خمین اراک روز گذشته سوم مردادماه ۹۹ توسط اطلاعات سپاه بازداشت شدند.

پیش‌تر منابع نزدیک به خانواده این افراد، با تایید خبر بازداشت دو فعال مدنی توسط ارگان اطلاعات سپاه به کمپین گفته بود که درحال حاضر مجید رضایی در زندان خمین و همسر او فریبا فریدونی در زندان مرکزی اراک نگهداری می‌شود.

اما کمپین گزارش های جدیدی دریافت کرده که نشان می‌دهد آقای رضایی روز چهارم مردادماه از این زندان به قرنطینه بند ۴ زندان اوین منتقل شده است.

همچنین برای همسر آقای رضایی نیز قرار وثیقه ۲۵۰ میلیون تومانی صادر شده است.

هنوز از دلایل بازداشت و یا اتهام های انتسابی علیه این زوج اطلاعی در دست نیست.

خُمِیْن یکی از شهرهای استان مرکزی است که در جنوبی‌ترین قسمت این استان و در فاصله ۳۲۰ کیلومتری از تهران واقع شده‌است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39422

رحیم ساسانی، سعدالله ساسانی و یاسمین ظفری از زندان تبریز آزاد شدند

یاسمین ظفری، رحیم ساسانی و سعدالله ساسانی امروز چهارشنبه ۸ مردادماه با تودیع قرار وثیقه از زندان تبریز آزاد شدند. روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه تجمعی اعتراضی در پی فراخوان قبلی و در واکنش به تحولات منطقه در مقابل ساختمان کنسولگری جمهوری آذربایجان در تبریز و همچنین تجمعاتی مشابه در تهران و ارومیه صورت گرفت. در پی برگزاری این تجمعات شماری از شهروندان از جمله این افراد بازداشت و تعدادی در پی احضار به نهادهای امنیتی بازداشت شدند. از میان بازداشت شدگان مقصود فضلی چیمن زمین، حکیمه احمدی و حمید جباری کماکان در بازداشت بسر می‌برند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۸ مردادماه ۱۳۹۹، یاسمین ظفری، رحیم و سعدالله ساسانی با تودیع قرار وثیقه از زندان تبریز آزاد شدند.

آزادی هر یک این شهروندان با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صورت گرفته است.
اتهامات خانم ظفری و آقایان ساسانی “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و اخلال در نظم عمومی” عنوان شده است.
یاسمین ظفری، رحیم و سعدالله ساسانی روز پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه در جریان تجمعی اعتراضی در تبریز بازداشت و به زندان این شهر منتقل شدند.

این تجمع در پی فراخوان قبلی و در واکنش به تحولات منطقه تجمعی اعتراضی در مقابل ساختمان کنسولگری جمهوری آذربایجان در تبریز و همچنین تجمعاتی مشابه در تهران و ارومیه برگزار شد.

در پی برگزاری این تجمعات شماری از شهروندان بازداشت و تعدادی در پی احضار به نهادهای امنیتی بازداشت شدند.

روز شنبه ۴ مرداد منازل رحیم و سعدالله ساسانی و روز پنج‌شنبه ۲ مرداد منزل یاسمین ظفری مورد تفتیش نیروهای امنیتی قرار گرفت. مامورین پس از تفتیش منازل این شهروندان تعدادی از لوازم شخصی آنها را نیز با خود بردند.

پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده ساسانی در خصوص آخرین وضعیت رحیم و سعدالله ساسانی به هرانا گفت: «رحیم ساسانی روز چهارشنبه ۱ مرداد به بازداشتگاه اطلاعات تبریز منتقل شده و سعدالله ساسانی نیز عصر پنجشنبه ۲ مرداد به بازداشتگاه اطلاعات این شهر منتقل شده است. خانواده این شهروندان طی تماسی که یکی از زندانیان با آنها داشته از انتقال آنها به بازداشتگاه اطلاعات جهت ادامه مراحل بازجویی مطلع شده‌اند.»

از میان بازداشت شدگان مقصود فضلی چیمن زمین، حکیمه احمدی و حمید جباری کماکان در زندان‌های تبریز و اوین در بازداشت بسر می‌برند.

پیشتر نیز شیوا مجرد، فرید خورشیدی، سالار طاهرافشار، سهند بهنمون و سعید بهنمون در ارومیه، رسول رضوی در تبریز، حسین شهیدی، هادی علیشی و یعقوب مجیدی در تهران آزاد شدند.

از میان این افراد “سالار طاهر افشار، رحیم ساسانیان، حکیمه احمدی، سعدالله ساسانیان و رسول رضوی” پیش از این نیز به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود سابقه بازداشت و یا محکومیت دارند.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39420

۱۳۹۹-۰۵-۰۸

مرضیه فارسی با تودیع قرار وثیقه از زندان قرچک ورامین آزاد شد

مرضیه فارسی، متهم سیاسی هفته گذشته با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان قرچک ورامین آزاد شد. خانم فارسی در اسفند ۹۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مدتی بعد با پایان مراحل بازجویی به زندان قرچک ورامین منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مرضیه فارسی، متهم سیاسی هفته گذشته با تودیع قرار وثیقه از زندان قرچک ورامین آزاد شد.

آزادی خانم فارسی یا تودیع قرار وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی صورت گرفته است.
مرضیه فارسی در اسفند ۱۳۹۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی در زندان اوین منتقل شد.

او نهایتا مدتی بعد پس از پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه این نهاد امنیتی به زندان قرچک ورامین منتقل شد.

اتهام مطروحه علیه خانم فارسی “همکاری با یکی از سازمان‌های مخالف نظام (سازمان مجاهدین خلق ایران)” عنوان شده است.
هرانا در اوایل خردادماه امسال در گزارشی از بازداشت ۱۸ شهروند ازجمله مرضیه فارسی طی ماه‌های اخیر به اتهام مشترک “همکاری با یکی از سازمان‌های مخالف نظام (سازمان مجاهدین خلق ایران)” و با پرونده‌های جداگانه خبر داده بود.

مرضیه فارسی به بیماری سرطان مبتلا است. او تا زمان آزادی به صورت بلاتکلیف در بند ۵ زندان قرچک ورامین در بازداشت بسر می‌برد.

هرانا پیشتر در تاریخ ۲۴ تیرماه امسال در گزارشی به شرح وضعیت زندان قرچک ورامین و معرفی زندانیان سیاسی ساکن این زندان و ارائه نقشه طبقات مختلف آن جهت آشنایی بیشتر با این محل پرداخت.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39406

معصومه صنوبری مصدوم از شکنجه و محروم از درمان در زندان تبریز + اسناد

زندانی سیاسی معصومه صنوبری در زندان زنان تبریز بدلیل شکنجه‌های زیاد دچار صدمه جسمی شده و تا کنون از رسیدگیهای ضروری پزشکی محروم بوده است.معصومه صنوبری مصدوم از شکنجه و محروم از درمان در زندان تبریز

یک منبع موثق به کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، ۷مرداد۹۹ گفت: «زندانی سیاسی معصومه صنوبری فرزند محمدعلی، متولد ۱۳۶۷ در زندان زنان تبریز به دلیل شکنجه دچار صدمه جسمی شده و تاکنون از رسیدگیهای ضروری پزشکی در بیمارستان محروم بوده است.»

معصومه صنوبری روز ۱۵ اسفند ۹۷ در شهر ایلخچی اسکو بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات تبریز منتقل گردید. همان شب منزل مسکونی وی مورد هجوم مأموران امنیتی قرار گرفت. ماموران از پشت بام وارد منزل او شده و درب اتاق را شکستند و پس از تخریب منزل، وسایل شخصی او را هم مصادره کردند.

این منبع افزود: «این زن زندانی در بازداشتگاه اطلاعات سپاه بازجویی و مورد شکنجه قرار گرفت. بر اثر ضربات شلاق قادر به راه رفتن نبود. به دلیل ضربات وارده به سر دچار تاری دید شد و ساق پایش ترک خورد و هنوز ترمیم نشده است.»

معصومه صنوبری در مرداد ۹۸ با قید وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی تا زمان دادگاه آزاد شد.

وی در ۱۶ بهمن ۹۸، بدون احضار قبلی از منزل خواهرش بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سپاه تبریز منتقل گردید.

در ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ جلسه اول دادگاه او در شعبه دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اسکو تشکیل شد. این دادگاه وی را با اتهام «عضویت در سازمان مجاهدین خلق»، «توهین به خامنه ای»، «تبلیغ علیه نظام به نفع مجاهدین خلق»، «تهیه لوازم مربوط به تهیه بمب» و «اقدامات ایذایی» به دو سال زندان محکوم کرد.

دادگاه مدارک موجود برای اتهام تهیه لوازم مربوط به تهیه بمب را ناکافی دانسته و معصومه صنوبری را به دو اتهام دیگر به ۲ سال زندان محکوم نمود.

اما اداره اطلاعات تبریز پرونده دیگری برای این زندانی سیاسی گشود.

دادگاه اسکو او را در پرونده جدید به ۸ سال زندان محکوم کرد.

به این ترتیب این زندانی سیاسی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به تحمل یکسال حبس تعزیری، به اتهام «عضویت در مجاهدین خلق» به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و به اتهام «توهین به خامنه‌ای» به تحمل ۲ سال حبس تعزیری محکوم کرد.

پرونده این زندانی سیاسی به دادگاه تجدیدنظر فرستاده شده است.

گفتنی است شلاق و شکنجه از وحشیانه ترین اعمالی است که در ایران اجرا می‌شود. واضح است که اجرای حکم شلاق و شکنجه زندانیان بدون حق رسیدگی پزشکی تنها و تنها به منظور افزایش فشار و سرکوب برای شکستن روحیه مقاومت در زندانیان اعمال میشود.

بر اساس ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر هيچ کس نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه، ضد انسانی يا تحقيرآميز قرار گيرد.

نام ایران در لیست کشورهایی است که به این اعلامیه رای مثبت داده اما بدلیل حاکمیت ولایت فقیه بصورت روزانه آنرا زیر پا گذاشته و خلاف آن عمی می‌کند.

قضائیه ایران باید بخاطر نقض قوانین بین المللی مورد حسابرسی قرار بگیرد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39404

هجده ماه پس از مرگ مشکوک قربانی تجاوز؛ سلمان خدادادی از اتهام تجاوز تبرئه و به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد

خبرگزاری هرانا – شعبه ۸ دادگاه کیفری استان تهران سلمان خدادادی، نماینده سابق مجلس را از اتهام تجاوز تبرئه و اتهام وی را به رابطه نامشروع دون زنا تقلیل داد و بر همین اساس حکم ۹۹ ضربه شلاق را علیه رئیس سابق کمیسیون اجتماعی مجلس صادر کردند.

خدادادی پیشتر توسط دادگاه کیفری یک استان تهران به ۲ سال انفصال از خدمت، ۲ سال تبعید و تحمل ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد که حکم صادره در دیوان عالی کشور، نقض و به شعبه ۸ دادگاه کیفری به عنوان شعبه هم عرض ارجاع شد. پیکر زهرا نویدپور، دختری که نماینده سابق ملکان در مجلس را به تجاوز جنسی متهم کرده بود و در میانه یک روند حقوقی قرار داشت روز یکشنبه ۱۶ دی ۹۷ در منزل مادری خود در شهر ملکان پیدا شد. او که پیش از مرگ طی نامه ای قاضی رسیدگی کننده به شکایتش را از وجود تهدیدات از جانب نماینده بانفوذ مجلس مطلع کرده بود تلاش فرآوانی برای اثبات اینکه مورد تجاوز و سواستفاده جنسی سلمان خدادادی قرار گرفته بود به خرج داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از خبرآنلاین، سلمان خدادادی، نماینده سابق مجلس توسط شعبه ۸ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

بر اساس این گزارش، این نماینده سابق مجلس یک بار دیگر اتهامی را که به او وارد شده بود، رد کرد. متهم و وکیلش با تأکید فراوان ادعای زن جوان را که حالا فوت کرده است، درخصوص تجاوز به عنف رد کردند.

دیوان‌ عالی کشور بعد از مطالعه لایحه نماینده مجلس و وکیل‌مدافعش حکم صادره را نقض کرد. دیوان‌ عالی کشور درخصوص دلایلی که برای نقض پرونده آورد، متذکر شد: اول اینکه محلی که شاکی ادعا کرده به او تعرض شده، محل عمومی است. دفتر نماینده مجلس یک محل عمومی است و نه خصوصی و عموم مردم به آنجا رفت‌وآمد دارند، بنابراین ادعای او درخصوص اینکه این نماینده در محل خصوصی به او تعرض کرده درست به نظر نمی‌رسد. دوم اینکه فایل صوتی منتشرشده که مورد استناد قرار گرفته، حاوی اعتراف متهم به داشتن رابطه زنا نیست و بیشتر یک درگیری لفظی است.

این در حالی است که در فایل‌های صوتی منتشر شده توسط هرانا، سلمان خدادادی نه تنها به برقراری رابطه جنسی با زهرا نویدپور اعتراف کرده است بلکه در ابتدا منکر وجود دفتری شده است که دیوان عالی کشور اینبار در حکم خود آن محل را دفتر نماینده مجلس و مکانی عمومی دانسته است.

بعد از دفاعیات متهم و وکیل‌مدافع او، قضات شعبه ۸ وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده و همچنین مستنداتی که متهم ارائه داده بود، او را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه کردند، اما به خاطر رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق و همچنین دو سال انفصال از مشاغل دولتی محکوم کردند.

این رأی در صورت اعتراض مجدد متهم در دیوان ‌عالی کشور مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

سال ۹۷ قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران سلمان خدادادی را از تجاوز مبرا دانستند و اتهام وی را به رابطه نامشروع دون زنا تقلیل دادند و بر همین اساس، حکم ۲ سال انفصال از خدمت، ۲ سال تبعید و تحمل ۹۹ ضربه شلاق را علیه وی صادر کرده بودند که حکم صادره در دیوان عالی کشور، نقض شد.

لازم به یادآوری است زهرا نویدپور برای رسیدگی به شکایتش و طرح ادعای تجاوز و سوء استفاده جنسی نماینده مجلس از او به سراغ نمایندگان، کمیسیون ها، دادگاههای شهرستان و تهران رفته بود اما صرفا انتشار خبر خودکشی او در ۱۶ دیماه بود که موجب واکنش بعضی مسئولین شد که عمدتا نیز بر پایه رفع مسئولیت از خود استوار بود.

هرانا برای نخستین بار در خردادماه سال ۹۷ از ادعای زنی پرده برداشت که مدعی بود مورد تجاوز و سوءاستفاده نماینده پرنفوذ مجلس از ملکان قرار گرفته است.

این ادعا در سایه پیگیری زهرا نویدپور بعنوان قربانی این پرونده و اقدامات حقوقی او وارد مرحله جدیدی شد و در طی ماههای بعد این زن در فضایی ناامن و پرفشار به پیگیری حقوق خود ادامه داد.

خبر خودکشی و فوت زهرا نویدپور در ۱۶ دیماه گویا به منزله آخرین تلاش او برای استیفای حقوقش موجب تلنگری شد که ولو در سطح حداقلی قوه قضاییه نماینده پر نفوذ مجلس را در محکمه پاسخگو بداند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39402

شکیبا شاکرحسینی، به دو سال حبس محکوم شد

خبرگزاری هرانا – امیر رئیسیان، وکیل دادگستری، از محکومیت موکلش شکیبا شاکرحسینی، به دو سال حبس تعزیری توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران خبر داد.

به گفته وی صدور حکم حبس علیه موکلش به علت شرکت در تجمع ایرانیان لندن در حمایت از برجام که در سال ۹۴ برگزار شده بود، صورت گرفته است. بنابر حکم دادگاه، این تجمع «مراسمی ضدامنیتی» تلقی و حضور خانم شاکر حسینی در آن نیز «اجتماع و تبانی با افراد معاند» خوانده شده است. شکیبا شاکرحسینی، شهروند ایرانی ساکن لندن، هم اکنون در ایران حضور داشته و با قرار وثیقه آزاد است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رویداد ۲۴، امیر رئیسیان، وکیل دادگستری، از محکومیت موکلش شکیبا شاکرحسینی، به دو سال حبس تعزیری خبر داد.

امیر رئیسیان، وکیل دادگستری درباره جزئیات پرونده موکل خود می‌گوید: “شکیبا شاکرحسینی در تجمع حمایت از برجام در سال ۹۴ و پیش از تصویب کنگره آمریکا در لندن حضور داشت. طبق حکم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، حضور خانم شاکر حسینی در این تجمع اجتماع و تبانی با افراد معاند تلقی شده و به اتهام اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی محکوم به دو سال حبس تعزیری شده است”.

‎او ادامه می‌دهد: “بخشی از حکم تعلیق شده اما از آنجایی که مبنایی برای این اتهام وجود ندارد، قصد داریم نسبت به حکم دادگاه، تقاضای تجدیدنظرخواهی کنیم. این پرونده از سال ۹۷ در جریان است و ما در هر مرحله از رسیدگی، امیدوار بودیم که موضوع حل و او تبرئه شود، اما متأسفانه چنین اتفاقی رخ نداد”.

این وکیل دادگستری با اشاره به اینکه آنچه در فرایند رسیدگی به پرونده موکلش مورد بررسی قرار گرفته، صرفا مربوط به این تجمع می‌شود، تصریح می‌کند: “گرچه در فرایند رسیدگی به مطالبی که از ایشان در رسانه‌ها منتشر شد، نیز اشاره شده بود، اما از آنجایی که همه آن‌ها در چارچوب قانون صورت گرفته بود، ایشان در این موارد محکوم نشدند. با این‌حال، بنا بر حکم دادگاه ایشان به دلیل برگزاری مراسم ضدامنیتی محکوم شدند که با توجه به کیفرخواست و آنچه در مطالب پرونده منعکس شده بود، منظور همان تجمع ایرانیان لندن در حمایت از برجام بوده است”.

رئیسیان در پاسخ به اینکه مبنای حقوقی طرح این اتهام با توجه به وقوع آن در خارج از کشور بوده چیست، می‌گوید: “بر اساس اصل صلاحیت سرزمینی، رسیدگی به جرایم، درصورتی ممکن است که وقوع جرم در سرزمین کشور رسیدگی‌کننده صورت گیرد. اما بنا بر ماده۶ قانون مجازات صلاحیت رسیدگی به کلیه جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی در محاکم ایران وجود دارد و ماده ۷ قانون مجازات اسلامی می‌گوید «هریک از اتباع ایران در خارج از کشور مرتکب جرمی شود، در صورتی که در ایران یافت و یا به ایران اعاده گردد، طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران محاکمه و مجازات می‌شود مشروط بر اینکه: الف_ رفتار ارتکابی به موجب قانون جمهوری اسلامی ایران جرم باشد. ب _ در صورتی که جرم ارتکابی از جرائم موجب تعزیر باشد، متهم در محل وقوع جرم محاکمه و تبرئه نشده یا در صورت محکومیت، مجازات کلاً یا بعضاً درباره او اجراء نشده باشد.» از این‌رو، این قبیل جرایم تعزیری با این کیفیت در ایران، قابل رسیدگی است”.

او می‌گوید: “با تجمع در یک شهر، نمی‌توان امنیت شهر دیگر را برهم زد، مگر آنکه اثر ضد امنیتی آن تجمع بر شهر دیگر وجود داشته باشد؛ مثلا جرمی در آن تجمع رخ دهد که منجر به تبلیغ علیه نظام شود. در نتیجه جرم امنیتی با عنوان «تبلیغ» رخ داده که در ایران قابل رسیدگی است؛ آن هم ناشی از آثار تجمع است نه خود تجمع”.

این وکیل دادگستری می‌افزاید: “ممکن است در این موراد، جرم قابل تفهیم باشد، اما در مورد پرونده موکل من، وقوع این جرم قابل تفهیم نیست؛ ضمن اینکه در آن زمان همه گروه‌های سیاسی و کلیت نظام بر سر برجام اتفاق نظر داشتند و مورد تأیید آن‌ها بود”.

شکیبا شاکرحسینی، شهروند ایرانی ساکن لندن، هم اکنون در ایران حضور داشته و با قرار وثیقه آزاد است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39399

آزادی موقت نه تن از بازداشت شدگان اعتراضات بهبهان

نه شهروند بازداشت شده در جریان اعتراضات اخیر در شهرستان بهبهان به صورت موقت آزاد شدند.

امروز دوشنبه ۶ مرداد ماه ۱۳۹۹، نه شهروند اهل شهرستان بهبهان که در جریان تجمع مسالمت آمیز اخیر در میدان بانک ملی این شهرستان در اعتراض به وضعیت نامناسب اقتصادی کشور، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند پس از اتمام مراحل بازجویی و تفهیم اتهام، با تودیع قرار کفالت و وثیقه تا اتمام مراحل دادرسی به صورت موقت از بازداشت آزاد شدند.

به گزارش حقوق بشر در ایران، طی روزهای گذشته، «بهمن مشعوفی»، «حمیدرضا الفتی»، «علی وفائی پور»، «زین الدین بهاری»، «احمدرضا انصاری فر»، «محمد ابول پور»، «زینب علیپور»، «مجید ضامن بیشه»، «علی وفائی پور» و «میثم اکبری»، که در اعتراضات اخیر شهرستان بهبهان بازداشت شده بودند، با تودیع قرار کفالت و وثیقه آزاد شدند.

براساس این گزارش، «احمدرضا انصاری فر» با تودیع قرار وثیقه، «بهمن مشعوفی» با تودیع ۲ فیش حقوقی و قرار کفالت و مابقی بازداشت شدگان هر یک با تودیع قرار کفالت از بازداشت آزاد شدند.

تا لحظه تنظیم این گزارش از اتهامات انتسابی این شهروندان اطلاع دقیقی در دسترس نیست.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39397

نرگس منصوری: گفتند به آقا توهین کرده‌اید، زنده نمی‌گذاریم‌تان

«نرگس منصوری» یکی از ۱۴ زن کنش‌گری بود که «بیانیه ۱۴ نفر» را امضا کرد؛ بیانیه‌‌ مشهوری که امضا کنندگان آن خواستار استعفای «علی خامنه‌‌ای»، گذار از جمهوری اسلامی و تدوین «قانون اساسی» جدید شده بودند.

او که عضو «سندیکای شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه» و فرزند یک جانباز شهید است، در شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی «ایمان افشاری» به اتهام «اجتماع و تبانی برعلیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به شش سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت عضویت در احزاب و گرو‌های سیاسی محکوم شد.

علاوه بر نرگس منصوری، افرادی هم‌چون «شهلا جهان‌بین»، «فرنگیس مظلوم»، «فاطمه سپهری»، «زهرا جمالی»، «گیتی پورفاضل»، «حوریه فرج زاده» و «شهلا انتصاری» نیز از جمله زنان امضا کننده این بیانیه بودند که بازداشت و دادگاهی شدند.

او به «ایران‌وایر» می‌گوید به متن بیانیه‌‌ای که امضا کرده، باورمند است و نه تنها جرمی مرتکب نشده بلکه از حق اعتراض شهروندی‌‌ خود استفاده کرده است.

اساسا چرا بیانیه ۱۴ نفر را امضا کردید؟

– متن بیانیه از طرف دوستان پیشنهاد شد. من هم تجربه فعالیت صنفی داشتم و هم در حوزه حقوق زنان تلاش کرده و به این نتیجه رسیده بودم که با وجود وضعیت اسفبار جامعه، مطالباتم نمی‌توانند صرفا صنفی یا محدود به حقوق زنان باشند. احساس کردم آن‌چه جامعه ما نیاز دارد، مطالبات ملی در حوزه حقوق انسانی و چیزی فراتر از حقوق صنفی و جنسیتی است. این بیانیه به صراحت اعلام می‌کرد که با توجه به شرایط فعلی، جامعه ما هیچ چاره دیگری جز گذار از وضعیت موجود ندارد.

نسبت به عواقب آن آگاه بودید؟

– بله؛ با علم و آگاهی امضا کردم و می‌دانستم برخورد حاکمیت خشونت‌بار خواهد بود. همه ما فکر می‌کردیم در قبال هم‌وطنان‌ خود یک وظیفه انسانی داریم؛ این که این همه ظلم کنار گوش‌مان دارد رخ می‌دهد و ما باید کاری انجام بدهیم. ما خودمان را باعکس و مشخصات معرفی و آشکارا اعتراض خود را با نام و نشان‌مان اعلام و فکر کردیم با این اعتراض علنی، رعب و وحشت مطالبه خواهی را از مردم بگیریم و بگوییم که ما نمی‌ترسیم.

چه مدت بعد از امضای بیانیه بازداشت شدید؟

– ۱۴مردادماه بود که کلیپ امضای بیانیه را منتشر کردیم و من بیستم مرداد، یعنی شش روز بعد بازداشت شدم. با توجه به این که عضو سندیکای شرکت واحد بودم و آدرس مشخص داشتم، از طریق حراست شرکت واحد و مدیریت عامل آن‌جا با اطلاعات سپاه هماهنگ کرده بودند و ماموران لباس شخصی بدون داشتن حکم و با ایجاد رعب و وحشت در حضور همکاران و در سرویس محل کار، در حالی که با دخترم در حال گفت‌وگوی تلفنی بودم، من را بازداشت و به محل نامشخصی که از خانه‌های امن سپاه بود، منتقل کردند.

آیا مجبور به اعتراف بر علیه خودتان شدید؟

– خیر؛ موبایل را ریکاوری کردند و همه اطلاعات قدیم و جدید را از موبایل‌های‌ ما بیرون کشیدند و بر مبنای آن پرونده‌سازی کردند. با رفتارهای خشونت‌آمیز به من گفتند که از خط قرمزهایشان عبور و به «آقا» توهین کرده‌ام. تهدید می‌کردند که ما را زنده نمی‌گذارند و تاوان سختی بابت این اقدام خواهیم داد.

من سه روز در یک خانه امن بودم و بعد از آن به بند «دو الف» سپاه پاسداران در «اوین» منتقل شدم و ۲۰ شب هم در انفرادی این بند بودم.

آن روزها خبر اعتصاب غذای شما در رسانه‌ها مطرح شده بود.

– من حین مکالمه با دخترم بازداشت شده بودم و او به شدت دچار واهمه و وحشت شده بود و چون اجازه تلفن و اطلاع‌رسانی نمی‌دادند، مجبور شدم اعتصاب غذا کنم با این هدف که صدای دخترم را بشنوم. اعتصاب غذایم ۲۰ روز طول کشید. آن‌ها تهدید به اعدام می‌کردند. می‌گفتند همکاری و ابراز ندامت نکرده‌‌اید. به من می‌گفتند دیگر مطمئن باشم که صدای فرزندم را نمی‌شنوم و حکم اعدام خواهم گرفت. آخرین روزی که در بند دو الف بودم، شروع کردم به شعار دادن به حدی که حمله قلبی به من دست داد و خون‌ریزی معده کردم. علی‌رغم آن که در وضعیت اعتصاب غذا بودم، با این حال شبانه و بدون این که مرا برای درمان به بهداری بفرستند، به زندان «قرچک» منتقل کردند. در طول مسیر بین اوین و قرچک بین نیزارها ماشین را نیم ساعتی نگه داشتند و وانمود کردند که قرار است مرا بکشند و هیچ کس هم متوجه نخواهد شد.

چه مدت در زندان قرچک ورامین بودید؟

– چند روزی بیشتر نشد. وقتی به زندان قرچک رسیدم، دست از فریاد زدن برنداشتم. با مرگ بر دیکتاتور وارد زندان شدم. دختران جوانی را در طول مسیر راهرو می‌دیدم که خوشحالی از چشم‌هایشان دیده می‌شد. بعدها به من گفتند حرف دل همه آن‌ها را می‌زدم و خوشحال بودند که یک نفر سکوت آزاردهنده آن فضا را شکسته و حرف دل‌شان را زده است.

دادگاه‌های آن‌جا بیدادگاه واقعی هستند. دختری را به زندان آورده بودند که به خاطر حجاب توسط یک مامور مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. در واقع این مامور بود که باید دادگاهی و زندان می‌شد و مورد بازخواست قرار می‌گرفت اما برای آزادی دخترک ۶۰ میلیون تومان مطالبه کرده بودند.

آیا در زندان قرچک اعتصاب غذایتان را شکستید؟

– در طول سه روز اقامتم در زندان قرچک، اعتصاب غذایم را حفظ کرده بودم. تصور می‌کنم از شرایط من ترسیده بودند چون مرا از زندان قرچک به دادسرا خواستند و بعد به بند «نسوان» اوین برگرداندند. وقتی به زندان اوین رسیدم، عملا تا یک هفته بی‌هوش بودم. تا حدود دو ماه بعد از آن هم در این زندان بودم تا در نهایت با قید وثیقه آزاد شدم.

در جریان دادگاه، اجازه دفاع داشتید؟

– کیفرخواست سنگینی علیه من صادر شده بود. در پرونده‌های سیاسی به نظر من قاضی تصمیم گیرنده نیست. تصمیم گیرنده اصلی در پرونده ما سپاه بود. قبل از این که به دادگاه بروم، خود بازجو از طریق زندانی‌ها برایم پیام می‌فرستاد که چون او پای مواضع خود ایستاده است، من گزارشی در پرونده‌‌اش خواهم نوشت که اگر اعدام نگیرد، حداقل ۲۰ سال حبس را بگیرد. جالب است که در جریان دادگاه هم همین تهدیدات را ادامه داد. بعدها نیز عنوان کرد من می‌روم اتهام جدید برایش دست و پا می‌کنم. شما می‌دانید که حضور بازجو و سربازجو در دادگاه، غیرقانونی است اما آن‌ها در دادگاه من حضور داشتند. متاسفانه اختیاراتی به سپاه اعطا شده است که نیروهای آن‌ خودشان را فراتر از قانون می‌دانند و هر جا که لازم باشد، مداخله می‌کنند.

آن‌ها تلاش می‌کردند نظر قاضی را برای تعیین قرار وثیقه تغییر بدهند و حتی وقتی قاضی قرار را صادر کرد، همان روز مرا آزاد نکردند و مقاومت کردند. در حالی که خانواده من پشت در زندان به مدت شش ساعت منتظرم بودند، به من خبر دادند که شما باید فردا بروید دادسرا چون از یک قرار آزاد شده‌اید ولی از قرار دیگر هنوز در بند هستید! وقتی پرسیدم جریان چیست، متوجه شدم همان تهدید بازجو برای ساخت و پاخت یک پرونده جدید عملی شده است و برایم یک پرونده جدید باز کرده‌‌اند تا نتوانم به راحتی با قرار وثیقه آزاد بشوم.

پرونده جدید بر پایه چه مصادیقی تشکیل شده بود؟

– برای پرونده جدید متوسل شده بودند به داد و فریادهای من. در زمانی که در بند دو الف بودم، می‌خواستند از ما ویدیو بگیرند و من معترض شده بودم که شما حق ندارید از ما کلیپ بگیرید. هنگامی که می‌خواستند مرا به بیمارستان منتقل کنند هم من در مقابل اجبار چادر سر کردن مقاومت کرده بودم. به دکترها سپرده بودند که به هیچ عنوان ننویسید که او به بیمارستان بیرون زندان نیاز دارد و زمان آزادی بابت همین پرونده دوم علاوه بر وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی، یک برگه التزام ۵۰ میلیونی هم صادر کردند و گفتند به محض آن که فعالیت کنید، پرونده شما باز خواهد شد و می‌توانیم سریع بازداشتت کنیم. به هر حال، به سختی به قرار وثیقه من تن دادند و شرط کردند که کسی حق ندارد گل و شیرینی بیاورد، استقبال کننده نباید داشته باشید و فقط باید سوار ماشین بشوید و سریع از محل زندان دور بشوید!

آیا شما از ایران خارج شده‌اید؟

– نه، من کماکان داخل ایران هستم و حکم مجازات زندانم را نوعی انتقام‌جویی بی‌دلیل می‌دانم که صرفا چون اظهار ندامت نکرده‌‌ام، برایم صادر شده است.

آیا حکم شما به مرحله اجرا رسیده است؟

– حکم من بدون آن که احضاریه به دستم رسیده باشد، به اجرا گذاشته شده است و من در این شرایط بیماری ترجیح دادم به فکر درمانم باشم. با این که فشارها به شدت افزایش یافته‌اند و بعد از نامه‌نگاری اطلاعات سپاه به واحد اتوبوس‌رانی شرکت واحد مبنی بر این که من علیه نظام اقدام کرده‌‌ام، حقوق و مزایا و بیمه درمانم قطع شده است. از سوی دیگر، با فشار اطلاعات سپاه دارند موضوع اخراج رسمی مرا دنبال می‌کنند. از همه مهم‌تر این که به فکر ضبط وثیقه‌‌ام که آپارتمان مادرم است، هستند.

زمان جنگ، امثال پدر من در مقابل دشمنان این مرز و بوم ایستادند. در طول هشت سال و در آن شرایط بد، ما پدرمان را نمی‌دیدیم و بعد که جنگ به پایان رسید، پدرم جانباز شیمیایی بود و در مسیر عقیده و باورش در نهایت جانش را از دست داد. با این که به علت تبعیض‌های مابین خودشان، او را شهید اعلام نکردند اما ما خودمان شاهد بودیم که پدرمان از چه دردی درگذشت و او را جانباز شهید می‌دانیم.

با توجه به این که خانم «سپهری» همسر شهید بودند یا شما دختر شهید هستید، آیا این موارد را در جریان رسیدگی به پرونده در نظر نگرفتند؟

– برخورد این‌ها با ما که اتفاقا از بابت جنگ آسیب دیده بودیم، بسیار بدتر بود. این‌ها به هیچ کس رحم نمی‌کنند. نه فقط خانم سپهری که همسر شهید است بلکه آقای «کمال جعفری» هم برادر شهید و جانباز است. آقای «عبدالرسول مرتضوی» که جانباز است و آقای «مهدوی‌فر» نیز همین‌طور و آقای «محمد نوری‌زاد» و «خواستار» را هم که خودتان بهتر می‌شناسید. برخورد این‌ها با ما بسیار بدتر بود. برایشان بسیار سنگین بود که ما وارد عرصه انتقاد و اعتراض شده‌ایم. اما من فکر می‌کنم دنیا باید بداند که الزاما خانواده شهید و خانواده جانباز موافق هر ستمی که در جامعه رخ می‌دهد، نیست. به من گفتند از چنین پدری چرا چنین دختری رشد کرده و دست به چنین کاری زده است. گفتم اتفاقا من راه پدرم را رفته‌ام. پدرم از میهن خود در مقابل دشمن خارجی دفاع کرد و من هم از مردم خود در مقابل دشمن داخلی دفاع می‌کنم. ما به ملت‌مان و به خواسته‌هایشان خیانت نکرده‌ایم بلکه کسی که خیانت می‌کند، آن‌ها هستند که جوان‌هایشان را سرکوب می‌کنند.

من در دادسرای اوین و در مقابل بازپرس پرونده‌ام هم گفتم اگر یک درصد نسبت به امضای بیانه شک داشتم- که نداشتم- وقتی این اعمال غیر انسانی بازجو و بقیه عوامل رسیدگی کننده به پرونده‌ام را می بینم و اخبار اختلاس گران چند میلیاردی را می‌شنوم، ایمان می‌آورم که کارم درست بوده است و برای مبارزه‌‌ام مصمم‌تر می‌شوم.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39394

زهرا صفایی پس از حضور در دادسرا بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل شد

زهرا صفایی، روز یکشنبه ۵ مردادماه پس از حضور در دادسرای اوین بازداشت و روز دوشنبه ۶ مرداد به زندان قرچک ورامین منتقل شد. خانم صفایی در این روز جهت بررسی روند پرونده خود و دخترش پرستو معینی به دادسرا مراجعه کرده بود. وی پیشتر در تاریخ ۸ تیرماه با تودیع قرار وثیقه از زندان قرچک ورامین آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز یکشنبه ۵ مردادماه ۱۳۹۹، زهرا صفایی، پس از حضور در دادسرای اوین جهت بررسی روند پرونده خود و دخترش پرستو معینی بازداشت شد.

خانم صفایی پس از بازداشت نخست به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین و نهایتا روز دوشنبه ۶ مرداد از آنجا به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی هم اکنون در بند ۶ زندان قرچک ورامین بسر می‌برد.

زهرا صفایی پیشتر در تاریخ ۸ تیرماه با تودیع قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان قرچک ورامین آزاد شده بود.

زهرا صفایی و دخترش پرستو معینی به همراه فروع تقی پور (۲۵ ساله) و مادرش نسیم جباری (۵۸ ساله) در تاریخ ۵ اسفندماه ۹۸ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند. خانم جباری در آستانه نوروز با تودیع قرار از زندان آزاد شد. زهرا صفایی، پرستو معینی و فروغ تقی پور نیز اواخر فروردین ۹۹ از زندان اوین به زندان قرچک ورامین تبعید شدند.

از میان این افراد پرستو معینی و فروغ تقی پور نیز کماکان در زندان قرچک بسر می‌برند.

اتهام این شهروندان “همکاری با یکی از سازمان‌های مخالف نظام (سازمان مجاهدین خلق ایران)” عنوان شده است.

هرانا پیشتر در گزارشی از فشار نهادهای امنیتی بر زهرا صفایی، پرستو معینی و فروع تقی پور متهمان سیاسی در زندان قرچک ورامین خبر داده و گفته بود: پرستو معینی و فروع تقی پور متهمان سیاسی در زندان قرچک ورامین تحت فشار نهادهای امنیتی قرار دارند. زهرا صفایی اخیرا توسط زندانیان متهم به جرایم خشن تهدید به قتل شده است. این شهروندان که اوایل اسفند ۹۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند، در جریان بازجویی‌ها تحت فشار برای انجام اعتراف تلویزیونی قرار گرفتند. همچنین این متهمان سیاسی به دستور قاضی از دسترسی به وکیل انتخابی خود محروم شده و به آنها گفته شده تنها حق انتخاب وکیل از میان وکلای مورد تایید در فهرست وکلای قوه قضاییه را دارند.

زهرا صفایی بازداشت و زندان را در سابقه خود دارد. او در سال ۸۵ بازداشت و مدتی بعد آزاد شده بود. وی همچنین در دهه شصت به عنوان فعال سیاسی مدتی را در زندان سپری کرده بود. پدر خانم صفایی معروف به “حاجی صفایی” یکی از بازاریان سرشناس تهران بوده که در سال ۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شد.

هرانا پیشتر در تاریخ ۲۴ تیرماه امسال در گزارشی به شرح وضعیت زندان قرچک ورامین و معرفی زندانیان سیاسی ساکن این زندان و ارائه نقشه طبقات مختلف آن جهت آشنایی بیشتر با این محل پرداخت.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39389

اعظم پیری، همسر لطیف حسنی، فعال سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر از سوی رئیس کارخانه محل کارش تهدید شد

فشارهای اقتصادی بر خانواده زندانیان سیاسی تشدید شده است. بر اساس اطلاعاتی که در اختیار زمانه قرار گرفته است، اعظم پیری، همسر لطیف حسنی، فعال سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر از تهدید خود از سوی رئیس کارخانه‌ای که در آن کار می‌کند، خبر داده استدرخواست همسر لطیف حسنی؛ صدای رسای من و همسرم باشید | Öyrənci səsi ...

«آقای […] مدیر کارخانه گفته است که (…) می‌تواند برایم مشکل درست کند. او تهدید کرد که نه تنها به پولم نمی‌رسم، بلکه اعلام می‌کند که همسر زندانی سیاسی هستم و در کارخانه فعالیت سیاسی داشته‌ام و به خاطر همین حقوقم را نداده است.» دکتر لطیف حسنی در سال ۹۲ و به علت تقاضا برای تأسیس یک تشکل قانونی در اقدامی بحث‌برانگیز همراه با چهار فعال سیاسی آذربایجانی دیگر به نام‌های آیت مهرعلی بیگلو، شهرام رادمهر، محمود فضلی و بهبود قلیزاده، بازداشت و به ۹ سال زندان محکوم شد. لطیف حسنی دبیرکل حزب «یئنی گاموح» و زندانی سیاسی تُرک محبوس در زندان رجایی‌شهر، علی‌رغم شیوع ویروس کرونا و درخواست فعالان مدنی و سازمان‌های حقوق بشری، تاکنون به مرخصی اعزام نشده است. لطیف حسنی متولد شهرستان خلخال و فارغ‌التحصیل «حقوق بین‌الملل» در مقطع دکتری است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39386

لایحه‌ «مجازات پدر در صورت قتل عمد فرزند» چه شد؟

اوایل خردادماه بود که خبر قتل دختر ۱۴ ساله‌ گیلانی به نام رومینا به دست پدرش افکار عمومی را جریحه‌دار کرد، پس از آن معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری برای جلوگیری از چنین فجایعی و در راستای بازنگری قانون مجازات آسیب رساندن پدر به فرزند و یا قتل وی، لایحه‌ای را تنظیم و ارائه کرد.لایحه‌ «مجازات پدر در صورت قتل عمد فرزند» چه شد؟

معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در گفت‌وگو با ایسنا، ضمن ارائه توضیحاتی درباره آخرین وضعیت لایحه‌ «مجازات پدر در صورت قتل عمد فرزند» گفت: این لایحه در کمیسیون لوایح دولت مطرح شده، اما به دلیل جنبه قضایی بنا بر این شد تا قوه قضائیه نیز نسبت به این لایحه اظهار نظر کند.

وی با بیان اینکه لعیا جنیدی- معاون حقوقی رئیس جمهوری نیز نظر خود را نسبت به این لایحه اعلام کرده است، افزود: به زودی این لایحه به قوه قضائیه ارسال می‌شود و پس از دریافت نظر قوه قضائیه این موضوع را دنبال خواهیم کرد.

به گفته ابتکار، هدف از این لایحه تشدید مجازات است.

معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در بخش دیگری از این گفت‌وگو به موضوع فرهنگ اشاره کرد و افزود: ما رفتارهایمان را باید در برابر چنین اتفاقاتی مانند قتل فرزند ارزیابی کنیم و این بررسی را انجام دهیم که چه شرایطی به وجود می‌آید که چنین جنایاتی رخ می‌دهد، بخشی از این اتفاقات ناشی از مسائل فرهنگی و مهارتی است؛ به همین دلیل است که معاونت بر روی گفت‌وگوی ملی خانواده تاکید دارد. معاونت به طور مرتب در زمینه مهارت‌های ارتباطی اعضای خانواده و اینکه چطور با یکدیگر خوب صحبت و رفتار کنیم و چطور اختلاف دیدگاهایمان را با یکدیگر حل و فصل کنیم، تاکید دارد.

ابتکار در ادامه به موضوع تقویت مهارت‌های ارتباطی و رفتاری نیز اشاره کرد و یادآور شد: باید سبک زندگی‌های خوب را معرفی کنیم، اگر اعتقاد داریم که این روش و این شیوه خوب و درست است آن را به عنوان سبک زندگی موفق معرفی کنیم، اجازه دهیم جوانان حرف‌هایشان را بزنند؛ در این راستا معاونت امور زنان و خانواده پادکست‌هایی تحت عنوان رادیو نسل تهیه کرده است که بحث اصلی این پادکست‌ها گفت‌وگوی بین نسلی است. هدف اصلی ما این است که باید با جوانانمان صحبت کنیم و این صحبت مبتنی بر گفت‌وگوی سازنده و موثر باشد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39384

تجاوز معلم خصوصی به دختر 18 ساله ی پشت کنور منجر به خودکش این دختر شد

حوادث رکنا: دختر پشت کنکوری که هدف تجاوز معلم خصوصی قرار گرفته بود خودکشی کرد.تجاوز معلم خصوصی به دختر 18 ساله پشت کنکوری / او خودکشی کرد

به گزارش رکنا، آن روز مثل روزهای قبل که به اداره آمدم، زنی سراسیمه با در دست داشتن نامه ای از دادگاه به من مراجعه کرد و سراغ رئیس پلیس را از من گرفت. وقتی از ماجرای نامه اش جویا شدم، مثل این که همدمی پیدا کرده باشد، اشک از چشمانش سرازیر شد.

این مادر رنجور بیان کرد: از مهرماه سال گذشته برای تقویت دروس دخترم و آماده شدنش برای کنکور تصمیم گرفتم او را برای کلاس خصوصی ثبت نام کنم. با تحقیقات و پرس و جویی که از دوستان دخترم کردم، یکی از استادان را که مرد جوانی بود و تعریفش را زیاد شنیده بودم که کلاس های خصوصی زیادی در موسسات معروف و بنام دارد، به من معرفی کردند.

بالاخره تصمیم خود را گرفتم و بدون هیچ پرس و جوی دیگری، دخترم را در یکی از همین موسسات ثبت نام کردم و از هفته بعد دخترم در کلاس‌های این موسسه شرکت کرد. او خیلی از استاد جدیدش تعریف می کرد؛ از روابط اجتماعی بالایی که داشت، نحوه تدریس‌اش و این که چه روش تدریس خوبی دارد و او بهتر مفاهیم را می فهمد.

با این تعاریفی که دخترم از استادش می کرد، من هر روز از انتخابم بیشتر احساس رضایت می کردم و همین باعث شده بود تا اعتمادم روز به روز به این موسسه و این استاد بالاتر برود و به قول قدیمی ها ذره ای آب توی دلم تکان نخورد.

روزهایی که دخترم کلاس داشت او را به موسسه می بردم و پس از پایان کلاس به دنبالش می رفتم و هر روز آینده خوب و خوشی را در ذهنم برای دخترم رقم می زدم تا این که در اوسط بهمن سال گذشته متوجه تغییر رفتارهایی در دخترم شدم. او مثل سابق از استادش تعریف نمی کرد . از آن دختر پرشور و حالی که قبلا وقتی از موسسه می آمدیم با ذوق و شوق شروع به تعریف کردن از کلاسش می کرد، دیگر خبری نبود.

ساکت شده بود و گوشه گیر و چند جلسه ای هم بود که به بهانه های مختلف از رفتن به کلاسش سر باز می زد. اوایل فرض را بر این گذاشتم که چون به کنکورش نزدیک تر می شود، دچار اضطراب و استرس بیشتری شده و این عادی است. مادر با چشمانی اشک بار ادامه داد: روزها پشت سر هم می گذشت وحال دخترم بدتر می شد تا این که متوجه شدم گاهی اوقات شب ها نیز از اتاقش صدای داد و فریاد می آید. این تغییر رفتار و حرکات من را بیشتر نگران می کرد تا این که تصمیم گرفتم او را نزد روان شناس ببرم. دخترم چندین بار کارش به بیمارستان کشیده شد و پزشکان با تجویز دارو و شست وشوی معده اش او را از مرگ حتمی نجات دادند. می خواستم دنیا را بدهم ولی دختر معصومم را در این حال و روز نبینم. دخترم لب باز نمی کرد و از حقیقت ماجرا پرده برنمی داشت. بعد از چند جلسه مشاوره بود که متاسفانه فهمیدم با دست خودم دخترم را بیچاره کرده‌ام.

وقتی خانم مشاور درباره مشکلی که برای دخترم پیش آمده بود با من صحبت کرد مثل این که آب سردی بر سرم بریزند، تمام وجودم سرد شد و دنیا پیش چشمم تیره و تار. این قدر به فکر کنکور و دانشگاه دخترم بودم که حساسیت‌های دیگر را فراموش کرده بودم. متاسفانه با دست خودم دخترم را در چنگال آدمی گرگ صفت قرار داده بودم که او با بی رحمی تمام از موقعیت پیش آمده سوء‌استفاده کرده و دخترم را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.

دخترم تا الان سه بار دست به خودکشی زده و با این که جلسات روانکاوی را برای او شروع کرده‌ام اما هنوز موفق نشده‌ام و به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ام.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39382

شبکه‌ های قاچاق انسان و شبکه قاچاق زنان در ایران مصونیت دارند

قاچاق زنان و دختران ایران به سایر کشورها به صورت سیستماتیک ادامه داردر و مقامات حکومت ملایان نه تنها به این باندهای قاچاق مصونیت می دهند بلکه خود نیز در این امر شریک هستند.شبکه‌ های قاچاق انسان و شبکه قاچاق زنان در ایران مصونیت دارند

اعتراف عضو فراکسیون زنان در مجلس رژیم در این باره گویاست. حمیده زرآبادی گفته است، «آمار غیررسمی نشان می دهد، قاچاق زنان در کشور ما هم رخ می دهد و گزارش ها حاکی از آن است که بیشتر این قاچاق ها به کشورهای عربی انجام می شود. متأسفانه جای برخورد قاطعانه با عاملان این پدیده در سایه انکار وجود آن، پررنگ است…». (وبسایت حکومتی برنا – ۱۵مرداد ۱۳۹۷)

در همین زمینه، وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود پیرامون «قاچاق انسان»، ایران را در پایین‌ترین سطح کشورهای جهان قرار داد. در بخشی از این گزارش که روز پنجشنبه ۵ تیر۱۳۹۹ منتشر شده، آمده است: «حکومت ایران پایین‌ترین استانداردها برای از بین بردن قاچاق انسان را به طور کامل برآورده نکرده و تلاش قابل توجهی در این راستا انجام نمی‌دهد؛ به همین دلیل ایران در سطح سوم باقی می‌ماند».

وزارت امور خارجه آمریکا تأکید کرده است که شبکه‌های قاچاق انسان و شبکه قاچاق زنان در ایران مصونیت دارند.

بنا به این گزارش، «مقام‌های حکومت (ایران) به مرتکب شدن و یا چشم‌پوشی از جرایم قاچاق چه در ایران و چه خارج کشور با مصونیت ادامه می‌دهند و در گزارش تلاش‌ها برای اجرای قانون در مورد این جرایم، قصور ورزیده اند». این نهاد همچنین تصریح می کند که رژیم ایران گزارشی درباره مبارزه با قاچاق انسان ارائه نکرده و برخی مقام‌های رژیم، حتی خود مرتکب جرائمی در این حوزه می‌شوند.

راه های هموارسازی قاچاق زنان

رواج فقر که عواقبی چون ازدواج دختربچه ها، تن فروشی زنان و صیغه دختران دارد، قاچاق زنان و دختران در ایران را بسترسازی می کند.شبکه‌ های قاچاق انسان و شبکه قاچاق زنان در ایران مصونیت دارند

در این باره معصومه آقاپور علیشاهی، نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس ر‌ژیم، گفته است، «اطراف شهرها و روستاهایی که از نظر جغرافیایی، آب و هوای خوبی دارند افراد ثروتمندی اقدام به ویلاسازی می‌کنند که به دلیل تمکن مالی کودکان و دختران جوان را اجیر و معامله می‌کنند».

وی اضافه کرده است، «برخی به دلیل فقر اقتصادی و برای گرفتن شیربها، دختران خود را مجبور به عقد موقت با افرادی با سن بسیار بالا می‌کنند تا ماهانه مبلغی را از داماد به عنوان شیربها بگیرند و بتوانند با آن زندگی خود را اداره کنند». (خبرگزاری حکومتی خانه ملت – ۱۲شهریور ۱۳۹۸)

وبسایت روزنامه حکومتی جام جم نیز طی مطلبی با عنوان «گزارش تکان‌دهنده از پشت پرده قاچاق دختران ایرانی به کشورهای همسایه» به دلال هایی پرداخته که با دختران رده سنی ۱۸ تا ۲۸سال، معاملات خود را با کشورهای همسایه پیش می برند. این دختران، هم «مشتریان» کشورهای همسایه می شوند، هم اروپا و آمریکا. قیمت شماری از این مشتریان برای دلالان شان، ساعتی ۲۰دلار و قیمت شماری دیگر، ساعتی ۱۰دلار است. (وبسایت روزنامه حکومتی جام جم – ۲۹مهر ۱۳۹۸)

یک نمونه تکاندهنده دیگر مربوط به آبادان است. جایی که در کافه ای، دختران جوان را برای یک شب، در ازای ۱۰۰دلار، به مردان عرب می فروشند. به گزارش خبرگزاری حکومتی رکنا، «این کافه پاتوق تبعه های کشورهای عربی شده و اتباع کشورهای حاشیه خلیج فارس در این محل، دختران جوان را برای یک شب رابطه سیاه، چند ۱۰۰ دلار معامله می کنند». (خبرگزاری حکومتی رکنا- ۲۵آذر ۱۳۹۸)

وبسایت حکومتی دیدارنیوز، قاچاق و سو‌ءاستفاده از دختران ایرانی را بیشتر از دیگرکشورها برآورد کرده و نوشته است، «دختران ایرانی گران‌ترین خدمات جنسی را ارئه می‌دهند که البته بیشترین سود به جیب رؤسا و سازمان ارائه دهنده می‌رود… افرادی هستند که به ازای آوردن یک گروه دختر ایرانی مبلغی در حدود ۷۰۰ هزار درهم کاسب می‌شوند». (سایت حکومتی دیدار نیوز – ۱۴مهر ۱۳۹۸)

به نوشته دیدار نیوز، «یک دختر ایرانی از هنگام قرار گرفتن در این سازوکار کثیف، وارد سطوح مختلف با قیمت‌های مختلف می‌شود. بالاترین رقم چیزی در حدود ۱۰۰ میلیون است. پس از آن در صورتی که هنوز دلخواه فرد سرمایه دار باشد، ۱ تا ۳ ماه در اختیار او می‌ماند و در این مدت برای یک شب بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ درهم دریافت می‌کند».

این منبع حکومتی سرنوشت شوم قربانیان جنسی را چنین تصویر می کند: «تن فروشی و کارگر جنسی بودن و ماندن، سرنوشت محتوم دختری است که وارد چرخه تجارت فحشا می‌شود… شبکه‌ها و مافیای قدرتمند اجازه نمی‌دهند او از این کار رهایی یابد؛ حتی او را به باند‌های فحشا در کشور‌های دیگر می‌فروشند. دختر قربانی راه نجاتی ندارد، پشیمان شدن و تصمیم به رهایی برای یک کارگر جنسی ممکن است به قیمت جانش تمام شود».



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39379

قتل عام ۶۷، جنایت علیه بشریت که مجازات نشده باقی مانده است

روزهای آغازین مردادماه هر سال سالگرد شروع قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی به حکم خمینی در سال ۶۷ می باشد. یک جنایت علیه بشریت که به عنوان بدترین مورد بعد از جنگ جهانی دوم توصیف شده ، جنایتی که مردم ایران آن را «نه فراموش می کنند و نه می بخشند.»قتل عام ۶۷، جنایت علیه بشریت که مجازات نشده باقی مانده است

تازه‌ترین فهرست گردآوری شده از قتل عام شدگان نشان می دهد که قتل عام سال ۶۷ در حداقل ۱۱۰ شهر به اجرا در آمد. فشرده‌ترین موج قتل‌عام در زندان‌های اوین و گوهردشت آغاز شد و هدف آن به‌طور خاص اعضای مجاهدین بود.

همچنین بلافاصله بعد از اعلام آتش بس در جنگ ایران و عراق، بیش از ۱۰ هزار نفر در یک موج گسترده‌ دستگیری ‌های سیاسی در شهرهای مختلف ایران بازداشت شدند.

بخش دیگری از این جنایت علیه بشریت، برپایی دادگاه های ضربتی برای هواداران مجاهدین در غرب ایران بود همچنین برای زنان و مردان جوانی که از سایر استانها برای یاری رساندن به مجاهدین به غرب کشور رفته بودند.

رهبر جنبش اپوزیسیون ایران مریم رجوی در این باره گفت: «قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز تصادم خونین قرون وسطا و نسل فردا بود. نسل برپادارنده انقلاب بهمن که عزم یک جامعه آزاد و برابر را داشت.»

مقامات رژیم ایران از دادن نشانی گورهای اعدام شدگان به خانواده هایشان خودداری می کنند. آنها گورهای دستجمعی را از بین می برند. هرچند که نشانی گورهای قربانیان معلوم نیست اما خاطره آنها همچنان در قلب میلیونها ایرانی زنده است.

قتل عام سال ۱۳۶۷

جفری رابرتسون، قاضی سابق ملل متحد و وکیل مشهور مدافع حقوق بشر که درباره این جنایت علیه بشریت تحقیق کرده است، داستان قتل عام را چنین روایت می کند:‌

اواخر ژوئیه ۱۹۸۸ در حالی که جنگ با عراق به پایان می رسید، زندانهای ایران که مملو از مخالفین بودند به طور ناگهانی در حالت قرنطینه قرار داده شدند. همه ملاقاتهای خانوادگی لغو و رادیوها و تلویزیونها خاموش شدند. زندانیان در داخل سلولها نگهداری می شدند و به آنها حتی اجازه داده نمی شد برای ورزش یا ویزیت بیمارستان بروند.

تنها ملاقاتهایی که اجازه می دادند با یک هیأت ریش دار و عمامه دار بود که با خودروهای ب.ام.و. دولتی می آمدند. یک قاضی شرع، یک دادستان عمومی و یک نماینده (وزارت) اطلاعات.

تقریباً همه زندانیان، یعنی هزاران زندانی که به خاطر وفاداری به مجاهدین زندانی شده بودند، تک به تک به مدت بسیار کوتاه از مقابل آنها رد می شدند.

اما این هیأت فقط یک سوال از این مردان و زنان جوان می پرسید که اکثراً از سال ۱۹۸۱ (سال ۱۳۶۰ شمسی) به خاطر شرکت در اعتراضات خیابانی و یا در دست داشتن نشریات سیاسی در حبس به سر می بردند. و هرچند آنها نمی دانستند، ولی مرگ و زندگی شان به جوابی که می دادند بستگی داشت.

آنهایی که استمرار وابستگی شان به مجاهدین را تأیید می کردند، چشم شان را می بستند و آنها را وارد صفی می کردند که مستقیم به سوی چوبه های دار روانه بود.

آنها را چهارتا چهارتا یا در گروه های ۶ نفره از طنابهایی که از جلوی سن سالن گردهمایی آویخته شده بودند، حلق آویز می کردند. برخی را شبانه به پادگانهای ارتش می بردند تا وصیت نامه هایشان را بنویسند و سپس در مقابل جوخه های تیرباران قرار بگیرند. بعد اجساد آنها را ضدعفونی کرده و در کامیونهای یخچالدار روی هم انباشته می کردند تا شبانه در گورهای دستجمعی دفن شوند.

ماهها بعد، به خانواده های آنها که در پی کسب اطلاعاتی درباره فرزندانشان بودند، یک کیسه پلاستیک تحویل می دادند که حاوی چند قطعه از متعلقات آنها بود. ولی از دادن هرگونه اطلاعات درباره محل گورها به آنها امتناع می شد و به خانواده ها دستور می دادند که به طور علنی سوگواری نکنند.

تا اواسط ماه اوت، هزاران زندانی به این شکل به دست رژیم کشته شدند. بدون محاکمه، بدون فرجام و دقیقاً بدون هیچ رحمی.

مقاومت الهام بخش زنان جوان

در گیرودار کشتارها، در یکی از بندهای زندان اهواز دو آخوند جلاد ‌به نام‌های جزایری و عبداللهی فریاد می‌زدند: باید موضع بگیرید یک طرف خمینی است و یک طرف مسعود رجوی. شما در کدام طرف می‌ایستید؟قتل عام ۶۷، جنایت علیه بشریت که مجازات نشده باقی مانده است

از انتهای بند دختری چنین خروشید:‌ زنده باد مسعود، مرگ بر خمینی‌.

او سکینه دلفی بود؛‌ قهرمان ۲۶ ساله‌یی از فرزندان مردم آبادان.

با شنیدن خروش او، پاسداران به‌ سرش ریختند و به ‌شدت مجروحش کردند. فردا روز از این بند ۳۵۰نفری، ۳۴۹نفر به ‌دار آویخته شدند.

قربانیان همه جوان، پرشور، آگاه و پرغرور، زیبا و از خودگذشته بودند و با شجاعت تمام در برابر حاکمان مستبد ایستادند. بسیاری از آنها دوران حبس خود را تمام کرده بودند.

بنا به گزارشات موجود، آن زندانیان و به طور خاص زندانیان زن، بسیار سرسخت و مقاوم و الهامبخش مقاومت بودند، هرچند که می دانستند که قبل از حلق آویز شدن باید از تجربه وحشتناک تجاوز عبور کنند. اما آنها به جلادان گفتند «نه».

جنایت مجازات ناشده علیه بشریت

به گفته جفری رابرتسون، «کشتار زندانیان بدترین جنایت جنگی است؛ صدها سال است که چنین است. زندانی به طور کامل در چنگ دولت است. به همین دلیل قوانین بین المللی از قرن پانزدهم، حفاظت خاص به زندانیان جنگی داده است… در سال ۱۸۶۳، قوانین جنگی آمریکا کشتن زندانیان تسلیم شده را یک جنایت مطلق محسوب کرده است. کنوانسیونهای ۱۹۴۹ژنو که مبنای قانون بین المللی هستند کشتن یک زندانی را جنایت بین المللی محسوب می کنند.»

آقای رابرتسون که قاضی و رئیس پیشین دادگاه سیرالئون می باشد گفت:‌«سه نمونه شنیع و مخوف از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته است. اولین نمونه ارتش ژاپن بود که ۷هزار سرباز آمریکایی را در سال ۱۹۴۶ به سوی مرگ روانه کرد. برای فرماندهان ژاپنی که دستور این جنایت را دادند چه اتفاقی افتاد؟ آنها محاکمه، محکوم و سپس اعدام شدند.

«دومین نمونه صربرنیتسا در سال ۱۹۹۲ بود زمانی که ۷هزار مرد و پسر مسلمان کشته شدند. برای فرماندهانی که دستور این کشتار را داده بودند، برای میلوسویک و کارادزیک چه اتفاقی افتاد؟ آنها در حال حاضر در لاهه تحت محاکمه قرار دارند. آنها مجازات شده و مجازات خواهند شد.

«سومین نمونه، بدترین مورد، در سال ۱۹۸۸ رخ داد زمانی که هزاران هزار زندانی که در وحله اول اعضای مجاهدین بودند و بعد نوبت به لائیک ها، کمونیست ها و لیبرالها رسید. افرادی که به خاطر عقاید سیاسی شان در زندان بودند و بسیاری از آنها دوران حبس خود را تمام کرده بودند. آنها در سال ۱۹۸۱بازداشت شده بودند و هرچند که حکم حبس شان را تمام کرده بودند ولی با شرارت بسیار کشته شدند و به این دلیل این اقدام وحشتناک هرگز مجازات نشده است.»

به مصونیت عاملان پایان دهید

رژیم ایران تاکنون از انتشار اطلاعات و جزئیات قتل عام زندانیان در سال ۶۷ طفره رفته است و از حسابرسی بین المللی مصون مانده است.

عاملان این جنایت علیه بشریت، که عمیقاً در کشتار خونین زندانیان بی گناه دست داشتند، حالا زمام امور را در دست دارند.

بالاترین مقامات مسئول این جنایت علیه بشریت و اعضای هیأت های مرگ حالا در میان ارشدترین مقامات اداره کننده رژیم هستند، از جمله رئیس قضائیه رژیم، رئیس دیوان عالی و وزیر دادگستری. اما همه آنها مصونیت دارند.

تعدادی از آنها از جمله ولی فقیه رژیم ملایان علی خامنه ای از قتل عام سال ۶۷ دفاع می کنند. آنها حتی می گویند به آن افتخار می کنند. و باز هم چنین افرادی مصونیت دارند.

عفو بین الملل در گزارشی که در دسامبر ۲۰۱۸ منتشر شد به بررسی قتل عام سال ۶۷ در ایران پرداخت و نوشت: «ایران با یک بحران مصونیت مواجه است» و «استمرار جنایت‌ها در ایران مستقیماً به مصونیتی ربط دارد که مقامات رژیم ایران از آن بهره برده‌اند.»

مورگان اورتگاس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در یک پیام ویدئویی در توئیتر اخیراً گفت:‌ «۱۹ ژوئیه سالگرد آغاز به اصطلاح هیأت های مرگ به دستور آیت الله خمینی است. این هیأت ها هزاران زندانی سیاسی مخالف را به طور قهرآمیز ناپدید کرده و یا به طور فراقضائی اعدام کردند. رئیس فعلی قضائیه ایران و وزیر فعلی دادگستری هر دو به عنوان اعضای سابق این هیأت های مرگ شناسایی شده اند. تلقی وسیع از قضائیه ایران این است که فاقد استقلال و ضمانت های محاکمه عادلانه است. و دادگاههای انقلاب به طور خاص در صدور احکام ناقص حقوق بشر وحشتناک هستند. همه مقامات ایرانی که مرتکب نقض حقوق بشر می شوند باید مورد حسابرسی قرار بگیرند. ایالات متحده از جامعه بین المللی می خواهد که تحقیقات مستقل انجام داده و عدالت را برای قربانیان این موارد وحشتناک نقض حقوق بشر که از سوی رژیم ایران سازمان یافته بود اجرا کنند.»

زمان حسابرسی از رهبران رژیم فرا رسیده است

زمان آن فرا رسیده است که جامعه بین المللی به سه دهه مصونیت برای رهبران رژیم ملایان در ایران خاتمه دهد و به خاطر جنایاتشان از آنها حسابرسی کند.

زمان آن فرا رسیده است که پرونده نقض حقوق بشر در ایران و به طور خاص اعدامهای دهه ۶۰ و قتل عام ۶۷ به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شود.

زمان آن رسیده است که خامنه ای و همدستان او به خاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت در مقابل عدالت قرار بگیرند.

زمان آن فرا رسیده است که ملل متحد یک هیأت حقیقت یاب بین المللی برای تحقیق درباره قتل عام ۶۷ در ایران تشکیل بدهد.

جهان چگونه می تواند در سازمان ملل در کنار کسانی بنشیند که مستقیماً در قتل عام دهها هزار زندانی دست داشته اند؟ آنها چگونه می توانند با آنها مذاکره و تجارت کنند؟ این به مضحکه کشیدن حقوق بشر است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39377

۱۳۹۹-۰۵-۰۷

بازداشت متهم به اسیدپاشی بر روی مادر و دختر در کرج

طی روزهای اخیر مردی که پاییز سال گذشته در کرج اقدام به اسیدپاشی بر روی همسر و دختر خود کرده بود، بازداشت شد. متهم اختلافات خانوادگی را علت این اقدام خود عنوان کرد.

اسید، یکی از معدود محصولاتی است که بازار خرید و فروش آن در کشور هرگز از رونق نیفتاده است. علاوه بر سهولت دسترسی و تهیه اسید در بازارهای ایران، نبود قوانین پیشگیرانه کافی نیز بر تداوم جرمی تحت عنوان “اسیدپاشی” موید شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از رکنا، اوایل پاییز سال گذشته زن میانسالی همراه دختر جوانش در حال رفتن به خرید در یکی از محله‌های جنوبی شهر کرج بودند که ناگهان مردی که بطری اسید به دست داشت آنها را صدا زده و هدف اسیدپاشی قرار داد.

پس از انتقال مصدومین به بیمارستان، ماموران با حضور در بیمارستان به تحقیق از دو قربانی اسیدپاشی پرداختند که آنها پدر خانواده را عامل این اسیدپاشی معرفی کردند.

زن مصدوم گفت: “همسرم هزینه‌های زندگی‌مان را پرداخت نمی‌کرد و کسب و کار درستی این اواخر نداشت و حتی تصمیم گرفته بودم که از همسرم جدا شوم تا شاید شرایط زندگی‌مان بهتر شود، اما او حاضر نبود حتی از من جدا شود. آن روز ما برای خرید از خانه بیرون رفته بودیم که صدای شوهرم را از پشت سر شنیدم. وقتی سرم را چرخاندم، او روی من اسید ریخت. دخترم قصد داشت مرا نجات دهد که همسرم روی او هم اسید ریخت”.

تحقیقات پلیس برای دستگیری مرد اسیدپاش ادامه داشت تا این‌که چند روز پیش وی را در یکی از شهرهای غربی کشور بازداشت کردند.

او در جریان تحقیقات در شعبه ۲۲ بازپرسی دادسرای جنایی کرج ابتدا منکر اسیدپاشی به همسر و دخترش شد، اما در ادامه تحقیقات با ابراز پشیمانی از کارخود به بازپرس جنایی گفت: “مدتی بود که کسب و کار درستی نداشتم و همین موضوع باعث دعوا و درگیری میان من و اعضای خانواده‌ام شده بود. به خاطر همین درگیری‌ها خانه را ترک کردم. به خاطر رفتار آنها به دنبال انتقام بودم تا این‌که یک روز تصمیم به اسیدپاشی گرفتم. روز حادثه اسید تهیه کرده و همسر و دخترم را از خانه تعقیب کردم. وقتی به محل خلوتی رسیدند روی آنها اسید پاشیدم”.

متهم به اتهام دو فقره اسیدپاشی روانه زندان شد تا بعد از پایان تحقیقات در دادگاه محاکمه شود.

اسید، یکی از معدود محصولاتی است که بازار خرید و فروش آن در کشور هرگز از رونق نیفتاده است. علاوه بر سهولت دسترسی و تهیه اسید در بازارهای ایران، نبود قوانین پیشگیرانه کافی نیز بر تداوم جرمی تحت عنوان “اسیدپاشی” موید شده است.
هرچند در سال ۱۳۳۷ قانونی با موضوع مجازات بزه اسیدپاشی تصویب شده است و علاوه بر آن از عمومات قانون مجازات اسلامی هم می توان در جرم انگاری این عمل غیر انسانی بهره گرفت، اما شواهد و قرائن حکایت از ناکارآمدی قوانین موجود در پیشگیری از آن دارد.

اواخر اردیبهشت ماه ۹۸ پنج ماده از ۷ ماده طرح تشدید مجازات اسیدپاشی و حمایت از بزه دیدگان در جلسه علنی مجلس مورد موافقت نمایندگان قرار گرفت.

پس از اعمال اصلاحات در مواد این طرح نهایتا در تاریخ ۲۱ مهرماه ۹۸، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در یک جلسه علنی، طرح تشدید مجازات اسید پاشی و حمایت از بزه دیدگان ناشی از آن را که از شورای نگهبان اعاده شده بود بررسی و اصلاح کردند.

در آبان ماه ۹۸ این قانون پس از تایید در شورای نگهبان، جهت اجرا به وزارت دادگستری ابلاغ شد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39375

دو سال حبس برای سکینه پروانه به اتهام اغتشاش در زندان

حکم جدید دو سال حبس «سکینه پروانه»، زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان اوین به وی ابلاغ شد.

«سکینه پروانه»، زندانی سیاسی کُرد اهل خراسان، که پیشتر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و ۲ سال ممنوعیت از عضویت در گروه‌ها و جمعیت‌های سیاسی محکوم شده و به دلیل شعارنویسی در زندان، اواخر اسفند ماه ۹۸ از زندان اوین به یک سلول انفرادی در زندان قرچک منتقل شده بود، در حکمی جدید به اتهام «اغتشاش در زندان» به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

این زندانی سیاسی ۲۹ ساله پیش‌تر به دلیل اقدام به نقاشی پرچم کردستان و شعارنویسی در زندان، اواخر اسفند ماه از زندان اوین به یک سلول انفرادی در زندان قرچک منتقل شده بود و هنگام انتقال به زندان قرچک مورد ضرب و شتم شدید ماموران زندان قرار گرفته و به او دستبند و پابند زده اند. نامبرده همچنین به مدت چهار روز با دستبند و پابند در سلول انفرادی این زندان نگهداری شده و سپس به بیمارستان روانی امین‌آباد در تهران منتقل شده است.

این زندانی سیاسی کُرد، در حالی روز شنبه ۱۴ تیرماه، از زندان قرچک ورامین به بند قرنطینه زندان اوین منتقل شده که آثار کبودی و ضرب و شتم روی بدنش مشهود بوده است.

پیشتر «سکینه پروانه» زندانی سیاسی کرد اهل خراسان طی نامه ای سرگشاده در خصوص نحوه بازداشتش، نوشت: « من سکینه پروانه اوایل پاییز ۹۸ توسط نیروهای امنیتی به بهانه ملاقات با خانواده‌ام بر سر قرار کشانده شده و در شهر سلیمانیه عراق بازداشت شدم. من در جریان بازداشتم به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ناخن‌های پایم شکسته شد. به مرز ایران و عراق منتقل شدم و در آنجا نیروهای امنیتی از من خواستند تا در دستنوشته‌ای از تعدادی از احزاب کردی مخالف نظام ابراز انزجار کرده و آن را امضا کنم و بنویسم که با خواست خودم تسلیم نیروهای ایرانی شده‌ام. خواسته‌ای خلاف واقع که نپذیرفتم و آنها با مقاومت من رو به رو شدند. اما خود یادداشتی نوشته و به اجبار اثر انگشت من را گرفته و پای آن ثبت کردند. پس از آن به مدت یک هفته در بازداشتگاهی در مریوان و ۳ روز در سنندج محبوس بودم تا نهایتا به بازداشتگاه اطلاعات سپاه یعنی بند دو الف زندان اوین منتقل شدم و مدتی نیز توسط ماموران وزارت اطلاعات در بازداشتگاه ۲۰۹ مورد بازجویی قرار گرفتم و در سلول انفرادی نگهداری می‌شدم تا سرانجام در اوایل اسفندماه ۹۹ به بند زنان زندان اوین منتقل شدم.»



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39373

تاخیر در اجرای قانون حجاب تکذیب شد؛ نماینده مجلس: حرف‌هایم قدیمی بود

۱۹ آذر ۱۴۰۳  ایران وایر در پی انتشار گزارش‌هایی مبنی‌بر تاخیر در اجرای قانون جنجالی «عفاف و حجاب»، «اسماعیل سیاوشی»، عضو کمیسیون فرهنگی مج...