۱۳۹۸-۱۲-۱۰

ممانعت مسئولان زندان از اعزام مرجان داوری به مرخصی

هرانا

مرجان داوری، محقق و مترجم ۵۲ ساله محبوس در زندان قرچک ورامین که به دلیل شرایط جسمی نامساعد پدرش و قطع امید پزشکان از وی از دو هفته قبل درخواست اعزام به مرخصی کوتاه مدت داده بود، همچنان علیرغم تامین وثیقه از مرخصی محروم مانده است. خانم داوری اخیرا از اعدام تبرئه و در پرونده دیگری در شعبه یک دادگاه کیفری به ۷۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ۲۵ سال آن قابل اجرا خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مرجان داوری، محقق و مترجم ۵۲ ساله محبوس در زندان قرچک ورامین که به دلیل شرایط جسمی نامساعد پدرش و قطع امید پزشکان از وی از دو هفته قبل درخواست اعزام به مرخصی کوتاه مدت داده بود، همچنان از مرخصی محروم مانده است.

یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: “آقای داوری به شدت بیمار هستند و پزشکان از ایشان قطع امید کرده‌اند و از بیمارستان به منزل فرستاده شده‌اند. آقای داوری حتی توان صحبت کردن هم ندارند و مرجان تنها از طریق تلفن می‌تواند به صدای آخرین نفس‌های پدرش گوش دهد. برای او وثیقه دو میلیارد تومانی تعیین کرده‌اند اما علیرغم تهیه وثیقه و طی تمامی مراحل اداری با اعزام به مرخصی و یا اعزام تحت‌الحفظ به منزل موافقت نمی‌کنند. کمااینکه مرجان در تمام این چند سال از مرخصی محروم بوده”.

براساس حکمی که بهمن ماه امسال توسط شعبه یک دادگاه کیفری استان تهران صادر شده، خانم داوری از بابت اتهام”معاونت در ارتکاب سه فقره زنای در حکم عنف” به ۷۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ۲۵ سال از این حکم قابل اجرا خواهد بود. مرجان داوری در خصوص پرونده دیگری که پیشتر از بابت اتهامات “افساد فی الارض، رابطه نامشروع، اجتماع و تبانی علیه نظام، عضویت در فرقه عرفانی اکنکار” به اعدام محکوم شده بود، توسط شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی شهمیرزادی از اعدام تبرئه و حکم برائت وی صادر شد.

جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات خانم داوری روز شنبه ۲۱ دی ماه در شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب تهران برگزار شده بود.

آذرماه امسال حکم اعدام خانم داوری توسط هیئت عمومی دیوان عالی کشور نقض و  جهت محاکمه مجدد به این شعبه به عنوان شعبه هم عرض ارجاع داده شده بود. اواسط آذرماه سال گذشته نیز حکم اعدام این زندانی برای دومین بار توسط دیوان عالی کشور نقض شده و به همین دلیل جهت بررسی به هیئت عمومی این دیوان ارسال شده بود.

گفتنی است، روند بررسی پرونده مرجان داوری توسط هیئت عمومی دیوان عالی کشور بیش از ۱۱ ماه به طول انجامیده بود.

لازم به یادآوری است مرجان داوری (۴ اردیبهشت ماه ۱۳۴۵ – تهران) تحصیلات ابتدایی را در انگلستان و در بازگشت به ایران، در مدرسه بین المللی تیزهوشان پارتیان به اتمام رساند. در سیزده سالگی موفق به اخذ دیپلم ترجمه زبان انگلیسی شد. تحصیلات دانشگاهی را با رتبه دو رقمی وارد دانشگاه هنر الزهرا در رشته گرافیک و نقاشی و همچنین تحقیق و ترجمه در زمینه علوم باطنی و هستی شناسی مشرق و مغرب زمین ادامه داد.

مرجان داوری در سال ۱۳۸۹ اقدام به ترجمه آثار نویسندگان مکاتب فکری اشراقیون در سرتاسر جهان، گردآوری و تدوین مجموعه ای در این زمینه نمود. از جمله آثار ترجمه شده توسط وی می توان به «پنجه زمان اثر پال توئیچل، جوینده اثر فیل موریمیتسو، تمرینات معنوی اک اثر هارولد کلمپ» اشاره کرد.

وی که فارغ التحصیل رشته گرافیک دانشکده هنر- دانشگاه الزهرا تهران، مترجم کتب علوم باطنی و الهی و اشراقیون و یکی از محققان موسسه مطالعات و تحقیقات متافیزیک راه معرفت بود در مهرماه ۱۳۹۴با تعطیلی و بازداشت مسئولان این موسسه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به اتهام افساد فی الارض، رابطه نامشروع، اجتماع و تبانی علیه نظام، عضویت در فرقه عرفانی اکنکار، به همراه کریم زرگر، دیگر متهم پرونده از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اعدام محکوم شد.

همزمان با ابلاغ این حکم مرجان داوری از بند زنان زندان اوین به زندان زنان شهرری (قرچک ورامین) منتقل شد.

هرانا مدتی بعد در گزارشی از نخستین نقض حکم اعدام این زندانی توسط شعبه ۴۷ دیوان عالی کشور خبر داده بود. اما شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب تهران مجددا رای بر اعدام این زندانی داد، حکمی که آذرماه سال گذشته برای دومین بار توسط شعبه ۴۷ دیوان عالی کشور نقض شده است.

این حکم به دلیل اینکه برای دومین بار توسط دیوان عالی کشور نقض شده است، پرونده جهت بررسی به هیئت عمومی دیوان ارجاع شده است.

لازم به ذکر است در تاریخ ۱۰ بهمن‌ماه سال ۹۶ کریم زرگر، رئیس سابق دانشکده صدا و سیما که چندی پیش به همراه مرجان داوری در ارتباط با تبلیغ و ترویج جنبش نوپدید عرفانی “اکنکار”، به اتهاماتی از جمله فساد فی الارض به اعدام محکوم شده بود در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37097

تشکیل دو پرونده جدید و تفهیم اتهام نرگس محمدی در زندان زنجان

هرانا

روز شنبه ۳ اسفند ماه، نرگس محمدی، سخنگو و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، در حالی که دوران محکومیت ۱۶ ساله خود را در زندان زنجان سپری می‌کند، با گشایش دو پرونده جدید روبرو و تفهیم اتهام شد. پرونده اول  در ارتباط با “انتشار بیانیه‌های سیاسی، تشکیل کلاس‌های آموزشی و تحصن اعتراضی در بند زنان اوین” و پرونده دوم با شکایت غلامرضا ضیایی، رئیس زندان اوین به دلیل آنچه “افترای شکنجه و ضرب‌وشتم شدن توسط او” خوانده و همچنین اتهاماتی از جمله “اخلال در نظم زندان از طریق خواندن سرود با صدای بلند” گشوده شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، «نرگس محمدی» نایب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر، با تشکیل ۲ پرونده و اتهامات جدید مواجه شده است.

بر اساس این گزارش، روز شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، با حضور بازپرس شعبه ۲ دادسرای زنجان همراه با رئیس و معاون حفاظت اطلاعات و رئیس بند زنان، اتهامات جدید در قالب ۲ پرونده جداگانه به خانم محمدی تفهیم شد. این تفهیم اتهام بدون اعزام او به دادسرا و انجام تشریفات قانونی، و در بند زنان انجام شده است.

بر اساس این گزارش در پرونده نخست، خانم محمدی به “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” متهم شده است. انتشار بیانیه‌های سیاسی، تشکیل کلاس‌های آموزشی و تحصن اعتراضی در بند زنان از جمله استنادهای دادستانی برای اتهامات این پرونده بوده است.

همچنین پرونده دوم با شکایت «غلامرضا ضیائی» رئیس زندان اوین تشکیل شده و خانم محمدی به «اخلال در نظم زندان و برهم زدن آسایش عمومی بند زنان از طریق برگزاری مجالس و نشست‌ها و خواندن سرود با صدای بلند» و همچنین “توهین به ماموران دولت از جمله ضیائی و افترای شکنجه و ضرب‌وشتم شدن توسط او”، متهم شده است.

بازپرس اعزامی به زندان به نرگس محمدی گفته است که این ۲ پرونده در دادسرای ۳۳ تهران تشکیل شده است.

نرگس محمدی که از تاریخ ۱۵ اردیبهشت ١٣٩۴ در زندان بسر می‌برد، برای سه اتهام به ۱۶ سال زندان محکوم شده است. پنج سال برای ” اجتماع و تبانی علیه نظام” یک سال برای “برای تبلیغ علیه نظام” و ده سال برای تاسیس و همکاری با انجمن لگام، انجمنی برای لغو مجازات اعدام، مطالبه‌ای که از سوی حکومت در ایران تحمل نمی‌شود. بنا بر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی و با در نظر داشت «مجازات اشد»، نرگس محمدی باید ١٠ سال زندان را تحمل کند.

خانم محمدی روز شنبه ۳۰ آذرماه همراه با ۷ زندانی سیاسی دیگر در بند زنان زندان اوین طی نامه‌ای از تحصن چند روزه خود در زندان به مناسبت چهلمین روز و در همراهی با خانواده‌های داغدار اعتراضات سراسری آبان خبر داده بودند.

در پی این تحصن مسئولان زندان اوین خانم محمدی و دیگر زندانیان تحصن کننده را به تبعید به زندان دیگر تهدید کرده بودند که در نهایت روز سه شنبه ۳ دی ماه ۹۸ وی را از زندان اوین به زندان زنجان منتقل کردند.

 خانم محمدی پس از انتقالش به زندان زنجان، طی نامه ای به شرح وقایع و برخورد رییس زندان اوین و نیروهای امنیتی در جریان انتقال وی پرداخته و از آن به عنوان “روز نکبتی خشونت عریان مردان امنیتی و زندان علیه من” یاد کرده بود.​



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37094

کرونا، جان دختر فوتسالیست را گرفت

ایرنا

کرونا، جان دختر فوتسالیست را گرفت

«الهام شیخی» دختر ۱۹ ساله‌ای که علاقه‌مند به فوتسال بوده و گاهی اوقات سر تمرین بازیکنان فوتسال در تیم دسته یک استان قم حضور می‌یافت، امروز بدلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.

خبرنگار ایرنا در این خصوص با «آمنه رسولی» نایب رییس زنان فوتبال قم به گفت‌وگو پرداخت.

وی در این خصوص، اظهار داشت: از صبح امروز بدلیل درگذشت شیخی پاسخگوی رسانه‌های بسیاری بوده‌ام و از خانواده او چیزی در این زمینه که وی بدلیل شیوع کرونا درگذشته است، نشنیده‌ام. تنها سرپرست تیم به من گفت که او به خاطر کرونا درگذشته است.

رسولی افزود: از یک هفته گذشته وی سرمای شدید خورد و او را به بیمارستان بردند و گفتند که آزمایش کرونای شیخی مثبت بوده است. اکنون نمی‌دانم چرا همه چیز را به کرونا نسبت می‌دهند شاید او بیماری دیگری داشته است. وی برخی مواقع بر سر تمرین تیم دسته یک استان قم در کنار «الهام باباطاهری» سرمربی این تیم تمرین می‌کرد، اما بازیکن تیم نبود و برخی او را با الهام شیخی فوتسالیست دیگر اشتباه گرفته‌اند.

رسولی ادامه داد: در برخی از خبرها شنیده‌ام که او را بازیکن تیم ملی نامیده‌اند در حالیکه شیخی عضو هیچ تیمی نبود. به خانواده وی از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم خداوند به آنان صبر دهد.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37088

زنان «قطور»؛ کارگردانان دیروز و امروز زندگی

ایرنا

زنانی که ذره‌ذره‌ی وجودشان برای داشتنِ خانه و کاشانه‌ای گرم در پشت دارِ قالی صرف شده، پس از زلزله ویرانگر روزهای اخیر هم همچنان زندگی را با بیم و امید کارگردانی می‌کنند و چشم‌شان به یاری همنوعان‌شان است تا این روزهای سرد و سخت در میان آوارها را صبورانه پشت سر بگذارند.

پنج سال قبل «ریحان» با پسری که در کارگاه قالی‌بافی کار می‌کرد، آشنا شد و ازدواج کرد؛ نه جهیزیه داشت و نه مثل بعضی زوج‌های امروزی خانه و طلا و پول کلان. با ۱۰ میلیون وام ازدواج و اراده همسرش، خانه‌ای ۴۰ متری در روستای «مَخین» قطور ساختند و یک دار قالی خریدند.

آنان کنار هم از هشت صبح تا پاسی از شب تارو پود قالی را زندگی کردند و دست بر قضا، صاحب فرزندی نشده بودند تا وقتی که به قول خودشان در سایه پیشرفت‌های علمی و با صرف هزینه‌های کلان، کودکی با نوای دلنشین گریه و خنده‌هایش سکوت زندگی سخت و مشقت‌بارشان را طی سال قبل شکست؛ این زوج دست در دست هم و با خوشی زندگی خود را با دار قالی ترسیم می‌کردند تا اینکه میهمان ناخوانده‌ای لرزه بر چهار ستونِ خانه امید و آرزوهای آنان انداخت.

تمام اینها را ریحان، زن ۲۰ ساله ساکن روستای «مَخین» از توابع «شهر» قطور در سفری که به این منطقه زلزله‌زده داشتیم؛ عنوان کرد و از نقش کارگردانی خود در دیروز و امروز سخت به میان آورد.

«ریحان» تنها با یک پیراهن و جلیقه کاموایی دست‌دوز در سرمای استخوان‌سوز و طاقت‌فرسای کوهستان و روستایی که در دامنه کوه بنا شده‌، ایستاده است. نه اینکه تصور کنید این ایستادگی فقط به خاطر وجود ما و گپ‌وگفتی کوتاه در یان آوارهاست؛ آنان سالهاست که پای زندگی مشترک ایستاده‌اند و اشک فروخته بر چشمان‌ بازشان را پنهان می‌کنند.

به ظاهر بسیار مقاوم و استوار به نظر می‌رسد اما در حالی که اشکهایش تمام صورتش را خیسانده است، از روزهایی سخن می‌گوید که به ازای کسب درآمد روزانه ۲۰ تا ۴۰ هزار تومانی، برای دیگران قالی بافته‌اند و خرید یک دار قالی برای خودشان را آرزو می‌کرده‌اند.

صدای گریه کودک نازنین یکساله‌اش ما را به داخل چادر کشاند؛ «ریحان» شیر می‌داد اما کودک باز هم گریه می‌کرد. پرسیدم «نهار خورده‌ای؟» پاسخ داد: جیره غذایی را دیشب تمام کردیم و منتظر حضور مجدد امدادگران هستیم. نان خشک داریم و اگر با تاخیر آمدند، نام می‌خورم.

پرسیدم «جیره غذایی به اندازه کافی توزیع می‌شود»؟ گفت: خانواده‌هایی که تعدادشان زیاد است، می‌توانند به اندازه کافی بگیرند ولی ما هم باید مراقب بچه باشیم و هم مراقب وسایل‌مان؛ در برخی از موارد تا بخواهیم به محل توزیع برسیم، جیره غذایی تمام می‌شود.

پرسیدم «از این وضعیت خیلی ناراحت هستی؟» ریحان به فکر فرو رفت و گویا از رمز ایستادگی‌اش در برابر سختی‌ها سخن به میان آورد؛ «من سختی‌های زیادی در زندگی کشیده‌ام. این هم امتحان خداست چرا باید ناراحت باشم؟»

اشک‌های روی گونه‌های سرخ و سفیدش، ایستادگی و غرور این زن کُرد را ترسیم می‌کند و سخنان از دل برآمده‌اش، گویای ایمان و تقوای تک‌تک اعضای یک خانواده روستایی است.

خانه چادری اما استوار «ریحان» که به همت امدادگران هلال‌احمر برپاست را با هدف گپ و گفت با یکی دیگر از زنان روستایی ترک می‌کنیم؛ کارگردان زندگی این خانواده هم نام روحیه‌بخشی دارد و «گلستان» خانم می‌خواننش.

«گلستان» نام بانوی دیگری از روستای «مخین» در بخش قطور است که با سه فرزند و شوهرش در چادر زندگی می‌کند؛ چهار فرزند دارد که دختر ۶ ساله‌اش سال گذشته در رودخانه قطور غرق شد و حالا از ترس تکرار زلزله، لحظه‌ای فرزندانش را رها نمی‌کند.

«گلستان» هم مانند «ریحان» سالهاست برای گذران زندگی در کنار کارِ خانه، قالی‌بافی می‌کند اما برعکس ریحان‌خانم پس از وقوع زلزله، دیگر خود را مقاوم نمی‌بیند. شوهرش چوب‌بری دارد و  بشکه‌های نفت آنان در داخل مغازه و زیر آوار مدفون است.

داخل چادر کودکی ۶ ماهه به آرامی جا خوش کرده، ولی هوای اینجا زیاد گرم نیست؛ اگرچه بهتر از هوای سرد کوهستان است اما به نظر می رسد کمتر مادر شهری بخواهد که فرزندش در این دما به خواب برود.

«گلستان» در حالی که چهره پر از درد و رنج و ناامیدی دارد، درباره مشکلاتش می‌گوید و گویا یخ زدن لوله‌های آب، نبود آب شرب و اقلام کافی برای پخت و پز، عرصه زندگی روزمره را برایشان تنگ‌تر کرده‌است.

وی می‌گوید که تمام کارت‌های بانکی و پول‌هایشان زیر آوار مانده است و به آنها دسترسی ندارند. با نیم‌نگاهی به لباس‌های پسرش ادامه می‌دهد که «لباس و پوشاک بچه‌هایم زیر تلی از خاک و چوب و آهن است و از ترس زلزله‌های مکرر نمی‌شود به داخل خانه رفت».

«گلستان» با بیان اینکه در تمام مشکلات و تنگناها به خدا پناه می‌برد، از مردم و مسوولان می‌خواهد که آنان را تنها نگذارند. این زن نقش‌آفرین در زندگی هم اقلام غذایی، لباس، پوشاک و وسایل گرمایشی را مهمترین نیاز مردم منطقه عنوان می‌کند.

«هاجر خزری» زن نحیف و لاغری از دیگر ساکنان روستاست که به اصرار خودش برای دیدن اوضاع زندگی‌اش رهسپار خانه‌اش می‌شویم؛ تمام مساحت خانه «هاجر» به ۵۰ متر نمی‌رسد اما دیوارهای آن فرو ریخته‌است و از روی دیوار کوتاهی وارد خانه می‌شویم.

«هاجر» تمام وسایل خانه را به تنهایی در وسط حیاط خانه‌اش جمع کرده و شوهرش به دنبال چادری است تا شاید بتواند قبل از بارش برف و تاریکی شب، وسایل را داخل چادر جابجا کند.

هاجر می‌گوید: فامیل‌هایش برای آنان نایلون و کیسه آورده‌اند تا اسبابش را با آنها بپوشاند و فعلا دغدغه‌ای جز مراقبت از اسباب خانه ندارند زیرا به گفته وی «برخی افراد سودجو به صورت شبانه به خانه‌ها دستبرد می‌زنند».

وی با اشاره به اینکه اقلام غذایی روزانه دوبار در این روستا توزیع می‌شود، عنوان می‌کند که برخی از روستاییان در روزهای اول به این اقلام دسترسی پیدا نمی‌کردند چون به صورت مدیریت‌شده توزیع نمی‌شد اما شاکر بوده‌اند و نان و پنیری برای خوردن پیدا می‌کرده‌اند.

«مَخین» را به مقصد بخش مرکزی «قطور» ترک می‌کنیم که مسیری پنج کیلومتری است؛ در طول مسیر در حریم رودخانه چادرهای هلال‌احمر برای زلزله‌زدگان برپا شده که به نظر می‌رسد به خاطر کوهستانی بودن منطقه و احتمال بارش برف و باران، خطر سیل آنها را تهدید کند.

با خانواده‌ای کوچ‌نشین و عشایری همکلام شدم که تعداد زیاد آنان در یک چادر توجهم را جلب کرده بود؛ در این چادر عشایری ۱۵ نفر اسکان دارند؛ «عزیزه محمدی» از اعضای این خانواده می‌گوید: «به خاطر اینکه ساکن ثابت منطقه نیستیم، در عرض ۲ روز گذشته چیزی به ما ندادند و همچنان منتظر امدادگران هستیم».

وی هم راجع به مشکلات روزمره‌اش می‌گوید که «پخت‌وپز برای ما بسیار سخت است زیرا مغازه‌ها تعطیل و دسترسی به کپسول گاز و نفت بسیار دشوار است؛ از ترس پس‌لرزه‌ها هم آرامش نداریم».

بانوی دیگری از این جمع که به خاطر طلاهای فراوانی که بر دست و گردن دارد، به نظر می‌رسد تازه عروس باشد، می‌گوید: جهیزیه‌ام زیر آوار مانده‌است؛ نه می‌توانم از زیر خاک و گل آنها را بیرون بیاورم و نه تحمل دیدن این وضعیت را دارم.

وی ادامه می‌دهد که «در هوای سرد کوهستان و در چادر زندگی بسیار سخت و اقلام بهداشتی در این منطقه بسیار کمیاب است».

«خالدی» بانوی دیگری است که برای مصاحبه به داخل چادرشان که در محوطه منزلشان به پا شده بود، وارد شدم؛ از درزهای چادر شخصی‌شان سرمای استخوان‌سوز کوهستان به داخل نفوذ می‌کرد و حتی بخاری نفتی چکه‌ای نیز قادر نبود با سرما مقابله کند.

گرم گفت‌وگو با این خانواده شده‌ بودیم که ۲ پس‌لرزه را تجربه و صدای غریدن زمین را در زیر پایمان حس کردیم؛ خانم «خالدی» با اشاره به وحشت بچه‌هایش از زمین‌لرزه می‌گوید: دشواری زندگی چادر یکی دو تا نیست از نبود لباس مناسب برای کودکان گرفته تا پوشک بچه و صابون و اقلام خوراکی؛ کمبودهایمان زیاد است.

وی چنین بیان می‌کند که اگر باران ببارد تمام وسایل‌شان خیس و زندگی‌شان نابود می‌شود و فقط دعا می‌کند که تا فرارسیدن فصل بهار، باران و برف نبارد.

زندگی وقتی که زیر پایت روزی بیش از ۱۰ بار بلرزد حتی در داخل چادر امدادی هم طاقت فرساست؛ باید از نزدیک دید تا بتوان لمس کرد که این کارگردانان زندگی دیروز و امروز تا چه حدی به همراهی نیاز دارند و تا چه میزان آسیب‌های روحی و روانی را در این روزهای سخت در کنار استرس‌های ناشی از زلزله تحمل می‌کنند.

این روزها زنان و مردان روستاها و شهر قطور که در ۷۰ کیلومتری خوی قرار دارد، روزهای سرد و سختی را سپری می‌کنند؛ زندگی در چادرهای هلال‌احمر و چادرهای عشایری برای آنان تبدیل به یک تراژدی غمناک شده‌است و با هر پس‌لرزه و ریختن تعداد بیشتری از آجرهای خانه‌هایشان، زخمی تازه بر دل آنان نقش می‌بندد.

تنها مرحمی که می‌تواند تسلی اندکی بر غصه‌های بی‌خانمانی آنان باشد، همدردی همنوعان و تداوم امدادرسانی است که می‌تواند اندکی دلگرمی برایشان در بر داشته باشد.

به گفته مسوولان آذربایجان‌غربی اسکان اضطراری به مراحل پایانی رسیده و تکاپو برای رفع کمبودها آغاز شده است تا امیدواری‌ها برای کاهش دردهای زلزله‌زدگان در این شرایط دشوار، بشتر شود.

به گزارش ایرنا روز یکشنبه – چهارم اسفندماه – ابتدا منطقه «قطور» و سپس «زرآباد» خوی با زمین‌لرزه نسبتا شدیدی لرزید که این امر در مجموع موجب مصدومیت حدود ۱۰۴ نفر، بستری شدن ۱۰ نفر، تلف شدن صدها راس دام، تخریب چهار هزار واحد مسکونی و وارد شدن خسارت جزئی به یکهزار واحد دیگر در روستاهای خوی و سلماس شد.​



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37089

ندا ناجی به مرخصی کوتاه مدت اعزام شد

هرانا

ندا ناجی، زندانی سیاسی ساعتی قبل با تودیع قرار از زندان اوین به مرخصی کوتاه مدت اعزام شد. ندا ناجی، یکی از بازداشت شدگان تجمع امسال روز جهانی کارگر که بیش از ۳۰۰ روز گذشته را در زندان بسر برده بود، پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در مرحله تجدید نظر به ۳۰ ماه حبس کاهش پیدا کرد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پنجشنبه ۸ اسفندماه ۹۸، ندا ناجی، زندانی سیاسی و یکی از بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر با تودیع قرار به مرخصی ۵ روزه اعزام شد.

ندا ناجی که از زمان بازداشت نزدیک به ۳۰۰ روز را در بازداشت موقت به سر برده بود، پیشتر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه به تحمل ۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری در خصوص وی قابل اجرا بود.

روز سه شنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۸، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه از صدور حکم قطعی توسط دادگاه تجدید نظر در خصوص پرونده ندا ناجی خبر داد. اسماعیلی بدون اعلام دقیق میزان حکم صادره، گفت: “دادگاه تجدید نظر که یکی دو روز اخیر برگزار شد محکومیت دادگاه بدوی که برای ایشان صادر شده بود را به یک دوم تقلیل داد”.

ندا ناجی روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۸، همزمان با روز جهانی کارگر، به همراه ده‌ها تن از شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی در مقابل ساختمان مجلس در پی ورود نیروهای امنیتی و به خشونت کشیده شدن این تجمع بازداشت شد. وی در تاریخ ۲۵ خردادماه امسال از بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به ۲۰۹ زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل شد و نهایتا در تاریخ ۱۶ مردادماه امسال به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

روز دوشنبه ۱۷ تیرماه ۹۸، جلسه آخر بازپرسی و آخرین دفاع ندا ناجی، در دادسرای اوین برگزار و قرار بازداشت وی مجددا تمدید شد. اتهامات مطروح علیه خانم ناجی طی این جلسه دادگاه “اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و تمرد از دستورات مامورین دولتی” عنوان شده بود.

لازم به ذکر است، به غیر از خانم ناجی تمامی بازداشت شدگان روز جهانی کارگر طی ماه‌های اخیر با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شده بودند.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37085

ماری محمدی، با تودیع قرار از زندان قرچک ورامین آزاد شد

هرانا

فاطمه (ماری) محمدی، زندانی سیاسی، شب چهارشنبه ۷ اسفندماه با تودیع قرار به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان قرچک ورامین آزاد شد. ماری محمدی، شب یکشنبه ۲۲ دی ماه در جریان تجمعات اعتراضی نسبت به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه و ابراز همدردی با خانواده قربانیان، توسط نیروهای امنیتی در حوالی میدان آزادی تهران همراه با ضرب و شتم شدید بازداشت شد. جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات خانم محمدی روز دوشنبه ۱۲ اسفندماه امسال در شعبه ۱۱۶۷ دادگاه کیفری استان تهران برگزار خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شب چهارشنبه ۷ اسفندماه ۱۳۹۸، فاطمه (ماری) محمدی، زندانی سیاسی، با تودیع قرار ۳۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان قرچک ورامین آزاد شد.

ماری محمدی، شب یکشنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۸، در جریان تجمعات اعتراضی نسبت به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه و ابراز همدردی با خانواده قربانیان، توسط نیروهای پلیس امنیت در حوالی میدان آزادی تهران همراه با ضرب و شتم شدید بازداشت و به بازداشتگاه وزرا تهران منتقل شد.

پیشتر یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفته بود: “ماری محمدی پس از بازداشت به بازداشتگاه وزرا تهران منتقل شد. پیش از شروع بازجویی‌ها او را به حیاط بازداشتگاه وزرا منتقل کردند و در آنجا مجبورش کردند در سرمای شدید بر کف آسفالت و روبروی توالت‌ها بنشیند. پس از آن توسط ۳ مامور مورد بازجویی قرار گفت. ماموران علاوه بر این برگه‌هایی حاوی ۳۰ سوال به خانم محمدی دادند که او در پاسخ به آنها گفت تا زمان حضور نداشتن وکیل خود به آنها پاسخ نمی‌دهد. ماموران از زمان بازداشت و طی ۲۴ ساعت حضور خانم محمدی در این بازداشتگاه هیچ غذایی به او نداده بودند”.

این منبع مطلع در ادامه به هرانا گفت: “خانم محمدی در زمان بازداشت در میدان آزادی تهران، توسط ماموران زن و مرد به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او پس از بازداشت و انتقال به بازداشتگاه وزرا مجددا توسط ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفت. شدت ضرب و شتم خانم محمدی به حدی بوده که آثار کبودی روی برخی قسمت‌های بدن او تا حدود سه هفته قابل مشاهده بود. ماموران علاوه بر این در بازداشتگاه وزرا دو بار به طور غیرمعمول خانم محمدی را مورد بازرسی بدنی قرار دادند. در این بازرسی‌ها ماموران زن خانم محمدی را مجبور کردند لباس‌های خود را به طور کامل دربیاورد و چندین بار پشت به ماموران زن و رو به ماموران زن بدون لباس بنشین پاشو برود. ماموران او را تهدید کرده بودند در صورتی که خودش این کار را نکند آنها به زور لباس‌هایش را درمی‌آوردند و گفته بودند اگر لمس شود لابد برایش خیلی بدتر است”.

ماری محمدی پس از یک روز ابتدا به دادسرایی در یکی از خیابان‌های مرکز شهر تهران منتقل شد و ماموران پس از آنکه متوجه شدند اشتباهی به آنجا رفته‌اند این بار او را به شعبه ۶ بازپرسی دادسرای اوین منتقل کردند. خانم محمدی نهایتا پس از تفهیم اتهام در این شعبه به زندان قرچک ورامین منتقل شد.

به گفته این منبع مطلع “خانم محمدی همراه با یک بازداشتی دیگر از بازداشتگاه وزرا به بیرون منتقل شده بود. ماموران دستان خانم محمدی و دیگر زن بازداشتی را از پشت به حالت ضربدری به یکدیگر دستبند زده و آنها را هل می‌دادند. علیرغم آنکه آنها چندین بار از فشار و زخم شدن دست‌هایشان گلایه کردند ماموران به آنها توجهی نکردند”.

پرونده خانم محمدی در شعبه ۶ دادسرای ناحیه ۳۳ مقدسی اوین (دادسرای اوین) مورد بررسی قرار گرفت و نهایتا به شعبه ۱۱۶۷ دادگاه کیفری استان تهران (مجتمع قضائی قدس) ارجاع شد. جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات فاطمه (ماری) محمدی، زندانی سیاسی روز دوشنبه ۱۲ اسفندماه امسال در این شعبه برگزار خواهد شد. اتهام مطروحه علیه خانم محمدی “اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی (تجمع دی ماه ۹۸ هواپیما)” عنوان شده است.

فاطمه (ماری) محمدی، زندانی سیاسی و نوکیش مسیحی سابقه بازداشت و محکومیت دارد.

او پیشتر در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ جهت محاکمه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی احمدزاده حاضر و به اتهام “عضویت در گروه‌های تبشیری، فعالیت مسیحیت و اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام” به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. وی نهایتا در بهار سال گذشته با پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شد.

این نوکیش مسیحی که در حال تحصیل در رشته مترجمی زبان انگلیسی، در واحد تهران شمال دانشگاه آزاد بود، روز شنبه ۳۰ آذرماه ۱۳۹۸، امکان ورود به دانشگاه را نیافت و به او بدون ارایه توضیحات بیشتر گفته شد ادامه تحصیل او در این دانشگاه ممکن نیست.

هرانا پیشتر در تاریخ ۱۶ بهمن ماه ۹۸، در گزارشی با عنوان “لیست زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین؛ نگاهی به شرایط غیرانسانی حاکم بر این زندان” به لیست اسامی متهمان زندانی سیاسی، شرح مشکلات و کمبودهای ساکنین زندان قرچک ورامین پرداخته بود.

در نخستین ساعات روز چهارشنبه ۱۸ دی ماه ۹۸، پرواز شماره ۷۵۲ خطوط هوایی اوکراین با ۱۷۶ سرنشین، توسط پدافند هوایی سپاه پاسداران ساقط شد. صبح شنبه ۲۱ دی ماه، ستاد کل نیروهای مسلح با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن تایید این واقعه مدعی شد که هدف گیری هواپیمای مسافربری غیرعمدی و ناشی از خطای عامل انسانی بوده است. این موضوع منجر به موجی از اعتراضات به خصوص در دانشگاه‌های مختلف کشور شد.

روز سه شنبه ۲۴ دی ماه، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه از بازداشت دستکم ۳۰ شهروند در جریان تجمعات و اعتراضات مردمی اخیر خبر داده بود.​



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37084

پروین محمدی به مرخصی اعزام شد

هرانا

امروز چهارشنبه ۷ اسفندماه، پروین محمدی، نائب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران، به مرخصی اعزام شد. خانم محمدی اواسط آذرماه سال جاری بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت یک ساله خود به زندان کچویی کرج منتقل شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز چهارشنبه ۷ اسفندماه ۹۸، پروین محمدی، نائب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران از زندان کچویی کرج به مرخصی اعزام شد.

لازم به ذکر است، پروین محمدی به همراه دو تن دیگر از فعالین کارگری به نام‌های علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده در شهریورماه سال جاری توسط شعبه اول دادگاه انقلاب کرج از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

وی روز شنبه ۱۶ آذر ماه ۹۸، با مراجعه به شعبه ۷ اجرای احکام کیفری دادسرای ناحیه ۱ کرج بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان کچویی منتقل شد.

پروین محمدی از همان ابتدای ورود به زندان درخواست اجرای اصل تفکیک جرائم کرده است و طبق مقررات باید دوران حبس خود را در بند زندانیان سیاسی و امنیتی بگذراند و یا به زندانی منتقل شود که بند جداگانه ای برای زندانیان امنیتی داشته باشد.

مسئولین زندان و قوه قضائیه غالباً و برای اعمال فشار بر فعالین کارگری و اجتماعی با زیر پا گذاشتن قانون تفکیک جرائم، زندانیان سیاسی را در بند جرائم عمومی نگهداری می کنند.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37080

به دنبال اعتصاب غذای بلندمدت؛ فریبا عادلخواه در بهداری زندان اوین بستری شد

هرانا

فریبا عادلخواه، شهروند ایرانی-فرانسوی محبوس در زندان اوین به بهداری این زندان منتقل و بستری شد. سعید دهقان، وکیل فریبا عادلخواه، ضمن نگران‌کننده خواندن وضعیت جسمانی موکل خود، گفت که کلیه‌های خانم عادلخواه در اثر اعتصاب غذای طولانی مدت آسیب دیده است. خانم عادل خواه، از تاریخ ۳ دی ماه در اعتراض به «شکنجه های روانی» و محرومیت از حقوق اولیه خود دست به اعتصاب غذا زده و پس از ۵۰ روز به اعتصاب غذای خود پایان داده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از دویچه وله فارسی، روز سه شنبه ۶ اسفندماه ۹۸، سعید دهقان از انتقال موکل خود فریبا عادل خواه به بهداری زندان اوین خبر داده است.

این وکیل دادگستری ضمن نگران‌کننده خواندن وضعیت جسمانی موکل خود، گفت که کلیه‌های خانم عادلخواه در اثر اعتصاب غذای طولانی مدت آسیب دیده است. وی همچنین گفته است که ترس از ابتلا به ویروس کرونا هم به این نگرانی‌ها افزوده است.

سعید دهقان با اشاره به اینکه برای انتقال موکل خود به بیمارستانی خارج از زندان اوین درخواست داده است، در ارتباط با نگرانی از ابتلای زندانیان به ویروس کرونا افزود: “نگرانی بابت ایمن نبودن بیمارستان‌های خارج از زندان هم وجود دارد. از سوی دیگر همسران زندانیان در زمان ملاقات‌ها هم می‌توانند بقیه زندانیان را آلوده کنند”.

دهقان همچنین از مقامات خواسته است تا اطلاع ثانوی، برنامه ملاقات با زندانیان لغو شود.

گفتنی است فریبا عادل خواه در تاریخ ۳ دی ماه طی یک نامه سرگشاده به همراه کایلی مور گیلبرت شهروند استرالیایی بازداشت شده در ایران از اعتصاب غذای خود خبر داده و گفته‌ بودند که در مدت بازداشت تحت شکنجه‌های روانی قرار داشته‌ و از بسیاری حقوق ابتدایی خود محروم بوده‌اند. وی نهایتا در تاریخ ۲۳ بهمن ماه و پس از ۵۰ روز به اعتصاب غذای خود خاتمه داد.

لازم به ذکر است، اواخر تیرماه سال جاری علی ربیعی، سخنگوی دولت ایران،خبر از بازداشت فریبا عادل خواه داده بود. این شهروند دوتابعیتی در تاریخ ۱۷ خردادماه توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود در تهران بازداشت شده بود.

رولان مارشال، پژوهشگر فرانسوی نیز در ماه ژوئن حین سفر به ایران که برای دیدار با خانم عادل خواه صورت گرفته بود، بازداشت شد.

روز سه شنبه ۱۹ آذر ماه، پس از گذشت ۶ ماه از بازداشت این زوج فرانسوی، برای این پرونده قرار وثیقه صادر شد اما علیرغم موافقت قاضی پرونده جهت آزادی موقت، معاون دادستان با این امر مخالفت کرده و لذا برای رفع اختلاف، پرونده به دادگاه انقلاب ارسال شد.

در تاریخ ۲۹ بهمن ماه، در خلال نشت خبری، سخنگوی قوه قضاییه با اشاره به اینکه «کیفرخواست این افراد صادر شده و هم اکنون نیز در زندان هستند» از برگزاری دادگاه این زوج در تاریخ ۱۳ اسفندماه ۹۸ خبر داد”.

فریبا عادل‌خواه در رشته جامعه شناسی در دانشگاه استراسبورگ در شرق فرانسه آموزش دیده و دکترای خود را در “مردم شناسی اجتماعی و قوم شناسی” از مدرسه “مطالعات عالی علوم اجتماعی” در پاریس دریافت کرده است. وی سالیان درازی است که به عنوان پژوهشگر و مدیر پژوهش، در “بنیاد ملی علوم سیاسی “در پاریس به کار مشغول بوده است. همچنین علاوه بر حضور در مجامع علمی کشورهای مختلف جهان، در دانشگاه‌های ایران نیز با موضوعاتی چون اقتصاد و سیاست سخنرانی‌هایی را انجام می‌داده و به طور مرتب در حال رفت و آمد به ایران بوده است.

خانم عادل‌خواه نویسنده کتاب‌هایی مانند “انقلاب باحجاب: زن مسلمان ایرانی” و “مدرن بودن در ایران” است و سال گذشته هم کتاب دیگری با نام “هزار و یک مرز ایران: سفر و هویت” از او منتشر شد. این کتاب‌ها به زبان فرانسوی منتشر شده است.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37079

اعتراضات آبان ماه؛ ملیکا قراگوزلو به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد

هرانا

ملیکا قراگوزلو، دانشجوی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی توسط دادگاه انقلاب تهران به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم امروز چهارشنبه ۷ اسفندماه به وکیل مدافع وی ابلاغ شده است. خانم قراگوزلو روز یکشنبه ٢۶ آبان ماه در جریان اعتراضات سراسری موسوم به “اعتراضات آبان ماه” بازداشت و در تاریخ ۱۰ آذرماه با تودیع قرار از زندان آزاد شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ملیکا قراگوزلو، دانشجوی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی توسط دادگاه انقلاب تهران به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد.

براساس این حکم که امروز چهارشنبه ۷ اسفندماه ۱۳۹۸، به صورت شفاهی به وکیل خانم قراگوزلو ابلاغ شده است، ملیکا قراگوزلو توسط شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مظلوم به اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور” به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

جلسه نخست دادگاه خانم قراگوزلو در تاریخ ۱۴ بهمن ماه و جلسه دوم در تاریخ ۳ اسفندماه در همین شعبه در تهران برگزار شده بود.

ملیکا قراگوزلو دانشجوی روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی روز یکشنبه ٢۶ آبان ماه در جریان اعتراضات سراسری آبان ماه امسال توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و در تاریخ ۱۰ آذرماه، با تودیع قرار وثیقه ۶۰ میلیون تومانی، به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد.

لازم به یادآوری است از روز جمعه ۲۴ آبان ماه ۹۸ معترضان در واکنش به افزایش قیمت بنزین در شهرهای مختلف به خیابان آمدند. محمد جواد کولیوند، نماینده مردم کرج در مجلس گفت این اعتراضات در روز اول جمعه ۲۴ آبان ماه در ۷۱۹ نقطه از کشور رخ داد. سید حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز روز دوشنبه ۴ آذرماه، آمار بازداشتی های اعتراضات اخیر را حدود ۷ هزار نفر اعلام کرد.

نسخه کامل گزارش هرانا از این اعتراضات را تحت عنوان “آبان خونین” می‌توانید در این لینک مطالعه کنید.

هرانا همچنین در تاریخ ۲ دی ماه در گزارشی جداگانه با عنوان “گلوله و عفونت؛ بحران زخمی‌های اعتراضات آبان ماه” به وضعیت شماری از زخمی شدگان در جریان اعتراضات آبان پرداخته بود



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37076

بازداشت فروزان یزدانی‌ پور، دانشجوی دانشگاه تهران توسط نیروهای امنیتی

 هرانا

روز شنبه ۳ اسفند ماه، فروزان یزدانی‌ پور، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مطالعات فرهنگی و رسانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. مامورین پس از بازداشت تعدادی از لوازم شخصی وی را نیز با خود برده اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شورای صنفی دانشجویان کشور، ساعت ۲۲ روز شنبه ۳ اسفند ماه ۹۸، فروزان یزدانی‌پور، دانشجوی دانشگاه تهران، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

بر اساس این گزارش، بازداشت خانم یزدانی پور در منزل مسکونی خانوادگی وی صورت گرفته است. مأموران برخی وسایل شخصی او را نیز با خود برده اند.

با گذشت بیش از ۳ روز از زمان بازداشت، اطلاعی از وضعیت، محل نگهداری و اتهامات مطروحه علیه این دانشجو در دست نیست.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37075

در شغل پرستاری “نرجس”ها کم نیستند/ ماه‌ها با هر شیوه‌ای که توانستیم مشکلات پرستاران میلاد را گوشزد کردیم

ایلنا

در شغل پرستاری "نرجس"ها کم نیستند/ ماه‌ها با هر شیوه‌ای که توانستیم مشکلات پرستاران میلاد را گوشزد کردیم

نظام پرستاری شرق گیلان در پی جان باختن نرجس خانعلی‌زاده، یکی از همکارانشان با احتمال ابتلا به کرونا، دلنوشته‌ای خطاب به رئیس بیمارستان میلاد لاهیجان منتشر کردند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نظام پرستاری شرق گیلان نوشت: ماه‌هاست با هر شیوه‌ای که توانستیم بارها و بارها مشکلات پرستاران را در این مرکز گوشزد کردیم؛ گفتیم، نوشتیم و فریاد زدیم اما دریغ از کوچکترین تغییر و یا پیگیری ملموس.

برایتان نوشتیم ؛ پرستاران در مرکز شما ۶ ماه اصل حقوقشان عقب افتاده، حقوقی که نه فیش آن مشخص است نه مبنای پرداخت آن. فریاد زدیم جناب آقای دکتر، دریافتی‌ها بسیار ناچیز است، قراردادها عادلانه نیست. هر بار گفتیم و باز فایده‌ای نداشت.

از ابتدای بحران کرونا ما به ندا و حکم وجدان و سوگندی که خورده‌ایم، تمامی نواقص موجود در خصوص تجهیزات و امکانات لازم را در تمامی مراکز اعلام کردیم، در مرکز شما هم همینطور.

ما در راه پرستاری کم ” نرجس” نداده‌ایم ، شاید خسته‌ایم ، شاید سرفه می‌کنیم، اما ایستاده‌ایم.

در پایان این تشکل خواهان رسیدگی به مشکلات پرستاران شد.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37070

۱۳۹۸-۱۲-۰۷

خودکشی دو نوجوان ۱۴ ساله در جوانرود

هرانا

دو دانش آموز دختر ۱۴ ساله اهل جوانرود کرمانشاه از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده و جان خود را از دست دادند. اقدام این دو نوجوان همکلاس، با فاصله ۲۴ ساعت از یکدیگر صورت گرفته است. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از رکنا، دو دانش آموز دختر ۱۴ ساله اهل جوانرود کرمانشاه دست به خودکشی زده و جان خود را از دست دادند.

بر اساس این گزارش، این دو نوجوان که باهم همکلاسی نیز بوده اند با فاصله ۲۴ ساعت از طریق حلق آویز کردن به زندگی خود پایان داده اند.

سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37065

بهاره رشیدنژاد به ۲ سال حبس محکوم شد

هرانا

بهاره رشیدنژاد، شهروند ساکن تهران توسط دادگاه انقلاب این شهر از بابت اتهام “توهین به رهبری” به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد. این حکم روز سه‌شنبه ۶ اسفندماه در زندان قرچک ورامین به او ابلاغ و پس از ساعاتی از زندان آزاد شد. زمینه طرح اتهامات علیه این شهروند انتشار ویدیویی منتسب به او است که در آن از آیت الله خامنه ای انتقاد می‌کند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهاره رشیدنژاد، شهروند ساکن تهران توسط دادگاه انقلاب این شهر به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد.

این حکم روز سه‌شنبه ۶ اسفندماه در زندان قرچک ورامین به او ابلاغ شد. خانم رشیدنژاد نهایتا ساعاتی پس از ابلاغ حکم تعلیقی از زندان آزاد شد.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات بهاره رشیدنژاد، روز دوشنبه ۵ اسفندماه ۹۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه برگزار شده بود.

بهاره رشیدنژاد، پیشتر در پی انتشار یک فایل ویدئویی منتسب به وی بازداشت و پس از پایان مراحل بازجویی آزاد شده بود.

پرونده خانم رشیدنژاد در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای اوین بررسی و نهایتا به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران ارجاع داده شد.

اتهام مطروحه علیه خانم رشیدنژاد در مرحله بازپرسی “توهین به رهبری” عنوان شده است.

گفته می‌شود قاضی در خصوص این اتهام به یک فایل ویدئویی که شخصی با چهره‌ای نامشخص در آن صحبت‌هایی خطاب به علی خامنه‌ای مطرح می‌کند استناد کرده است.
بهاره رشیدنژاد، طی هفته گذشته پس از احضار به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل شده بود.

خانم رشیدنژاد، ۳۶ ساله و ساکن تهران است.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37060

کرونا؛ آسیب پذیری زباله‌گردها، کودکان کار و حاشیه‌نشینان

دویچه وله فارسی

مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان می‌گوید احتمال شیوع کرونا نزد کارتن خواب‌ها، کپرنشینان، زباله‌گردها و کودکان خیابان قوی‌تر است و باید به آنها توجه آموزشی و مراقبتی ویژه داشت.

مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان می‌گوید احتمال شیوع کرونا نزد زباله‌گردها، کودکان کار، کارتن خواب‌ها و کپرنشینان قوی‌تر است و باید به آنها توجه ویژه کرد.

فرشید یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، نسبت به خطر ابتلای حاشیه‌نشینان، دستفروشان مترو، کودکان کار، زباله گردها و کارتن خواب‌ها به ویروس کرونا هشدار داده است. او می‌گوید فقرا به دلیل محیط زندگی و فقدان امکانات درمانی و دارویی، آسیب پذیرتر از سایرین هستند و در زمان بیماری‌های اپیدمیک به توجه ویژه‌ای نیاز دارند.

در تهران بیش از ۳۵۰۰ محل اسکان و مددسرا برای کارتن‌خواب‌ها و بی‌خانمان‌ها وجود دارد که در صورت ابتلای یک فرد، می‌تواند به سرعت باعث شیوع بیماری شود. طبق آمار، ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت ایران نیز حاشیه‌نشین هستند؛ جمعیتی با امکانات آموزشی و درمانی نازل و توان جسمی نامناسب به دلیل کمبودهای تغذیه‌ای.

خبرگزاری ایلنا به نقل از یزدانی می‌نویسد: «کودکان و بزرگسالانی نیز که از راه فروشندگی در مترو امرار معاش می‌کنند، به علت ارتباط گسترده با جامعه و حضور در اماکن عمومی در معرض تهدید و خطر هستند.»

این فعال حقوق کودکان کار یادآوری کرده که زباله‌گردها، اعم از کودک یا بزرگسال در کمپ‌ها زندگی می‌کنند، در گودهای پر از زباله، میکروب و بو به سرمی‌برند و امکانات درمانی و دارویی ندارند. یزدانی ضمن تقبیح کار کودکان، از دولت خواسته که لوازم بهداشتی، دستکش، لوازم ضدعفونی و ماسک رایگان در اختیار این قشر بگذارد: «محل‌های اسکان زباله‌گردها متاسفانه به شدت نامتناسب است و باید فکری به حال محل‌های اسکان موقت شهرداری‌ها کرد. این جمعیت اگر درگیر شوند، کمتر مقاومت بدنی را مقابل بیماری کرونا خواهند داشت. آنها حتی امکان اینکه بتوانند هر دفعه به طور مرتب دست‌‌هایشان ر ا بشویند، نخواهند داشت.»

فرشید یزدانی یادآور شده که بخشی از جامعه، نه وقت تماشای تلویزیون را دارد و نه حتی دستش به تلویزیون یا تلفن هوشمند می‌رسد. او خواستار جدی گرفته شدن آموزش‌های فردی و ویژه به این قشر شده و از آمادگی تشکل‌های غیردولتی برای بحث‌های اموزشی خبر داده است.

مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان هشدار داده که جمعیت تهیدست حاشیه‌نشین در معرض خطراتی است که از چشم رسانه‌ها و افکار عمومی و نهادهای متولی دور مانده و حتی ممکن است تلاش‌ شود که آمار فوت آنها در اثر کرونا پنهان شود.

شیوع کرونا در ایران سیری صعودی دارد و مقامات جمهوری اسلامی به پنهان کاری و تعلل در این زمینه متهم می‌شوند. شهر قم مبدا چرخش ویروس اعلام شده و نماینده این شهر می‌گوید آمار جان باختگان در قم ۵۰ نفر است نه آن چه دولت اعلام می‌کند. وزارت بهداشت این رقم را تکذیب کرده است. قرنطینه شهرها هنوز دستور کار دولت نیست و سعید نمکی، وزیر بهداشت ایران، از مردم خواسته با اعمال قرنطینه خانگی، پرهیز از روبوسی، نرفتن به نقاط پرجمعیت و عدم استفاده از وسایل شخصی مشترک، از سرایت ویروس کرونا جلوگیری کنند.​



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37058

پرستار بیمارستان میلاد لاهیجان درگذشت/ هنوز جواب تست کرونا مشخص نشده است

ایلنا

پرستار بیمارستان میلاد لاهیجان درگذشت/ هنوز جواب تست کرونا مشخص نشده است

در پی درگذشت پرستار لاهیجانی نظام پرستاری شرق گیلان تصریح کرد که به‌طور ویژه پیگیر دریافت پاسخ تست کرونای این پرستار خواهد بود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در پی درگذشت نرجس خانعلی‌زاده، پرستار ۲۴ ساله بیمارستان میلاد لاهیجان، نظام پرستاری شرق گیلان اعلام کرد که علت مرگ این پرستار را پیگیری خواهد کرد.

روز گذشته نرجس خانعلی‌زاده، پرستار بیمارستان میلاد لاهیجان درگذشت. گفته می‌شود علت مرگ این پرستار ابتلا به ویروس کرونا بوده و سی‌تی اسکن ریه سفید گزارش شده است. با این‌حال هنوز جواب تست این پرستار مشخص نشده است.

نظام پرستاری شرق گیلان طی اطلاعیه‌ای تاکید کرد: خانم نرجس خانعلی‌زاده پس از استعلامی که از دانشگاه علوم پزشکی گیلان گرفته شد، تست کرونای ایشان به تهران فرستاده شده است، طبق اطلاع مدت زمان لازم برای دریافت پاسخ تست “۴۸ ساعت” می‌باشد، در همین خصوص نظام پرستاری شرق گیلان بطور ویژه پیگیر پاسخ این تست خواهد بود.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37056

اعتراضات آبان ماه؛ دو عضو یک خانواده مجموعا به ۱۵ سال حبس محکوم شدند

هرانا

مریم علی شاهی و پسرش مهیار منصوری توسط دادگاه انقلاب تهران مجموعا به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند. پرونده این افراد پس از اعتراض به رای صادره امروز سه‌شنبه ۶ اسفندماه به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد. در صورت قطعی شدن این حکم و اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، از این میزان، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری در خصوص هر یک از آنها قابل اجرا خواهد بود. این مادر و پسر پیشتر در تاریخ ۲۵ آبان ماه در جریان اعتراضات سراسری آبان ماه امسال توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شده بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مریم علی شاهی و پسرش مهیار منصوری توسط دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ۹ سال و ۶ سال حبس تعزیری محکوم شدند.

بر اساس این حکم که به تازگی توسط شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد صادر و به آنها ابلاغ شده است، مریم علی شاهی از بابت اتهام “اجتماع و تبانی” به ۵ سال حبس، از بابت اتهام “توهین به رهبری” به ۲ سال حبس، از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ۱ سال حبس، از بابت اتهام “اخلال در نظم و آسایش عمومی” به ۱ سال حبس و در مجموع به ۹ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
مهیار منصوری، دیگر متهم این پرونده و پسر مریم علی شاهی نیز از بابت اتهام “اجتماع و تبانی” به ۵ سال حبس، از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ۱ سال حبس و مجموعا به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
این مادر و فرزند نسبت به حکم صادره اعتراض کرده و امروز سه‌شنبه ۶ اسفندماه ۱۳۹۸، پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی سید احمد زرگر ارجاع داده شد.

در صورت قطعی شدن این حکم در دادگاه تجدیدنظر و با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، از این میزان، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی در خصوص هر یک از این افراد قابل اجرا خواهد بود.

مریم علی شاهی، همراه با پسرش مهیار منصوری پیشتر در تاریخ ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۸ در جریان اعتراضات آبان ماه امسال توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شدند.

مهیار منصوری، پسر خانم علی شاهی مدتی قبل با پایان مراحل بازجویی با تودیع قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد و مریم علی شاهی نیز مدتی بعد با پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی در تهران به زندان قرچک ورامین منتقل شد.

خانم علی شاهی هم‌اکنون در بند ۱ زندان قرچک ورامین (بند مادران) بسر می‌برد.

هرانا پیشتر در تاریخ ۱۶ بهمن ماه ۹۸، در گزارشی با عنوان “لیست زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین؛ نگاهی به شرایط غیرانسانی حاکم بر این زندان” به لیست اسامی متهمان زندانی سیاسی، شرح مشکلات و کمبودهای ساکنین زندان قرچک ورامین پرداخته بود.

لازم به یادآوری است از روز جمعه ۲۴ آبان ماه ۹۸ معترضان در واکنش به افزایش قیمت بنزین در شهرهای مختلف به خیابان آمدند. محمد جواد کولیوند، نماینده مردم کرج در مجلس گفت این اعتراضات در روز اول جمعه ۲۴ آبان ماه در ۷۱۹ نقطه از کشور رخ داد. سید حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز روز دوشنبه ۴ آذرماه، آمار بازداشتی های اعتراضات اخیر را حدود ۷ هزار نفر اعلام کرد.

نسخه کامل گزارش هرانا از این اعتراضات را تحت عنوان “آبان خونین” می‌توانید در این لینک مطالعه کنید.
هرانا همچنین در تاریخ ۲ دی ماه در گزارشی جداگانه با عنوان “گلوله و عفونت؛ بحران زخمی‌های اعتراضات آبان ماه” به وضعیت شماری از زخمی شدگان در جریان اعتراضات آبان پرداخته بود.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37052

قلبم را در قرچک جا گذاشتم؛ در گفتگو با راحله احمدی مادر صبا کردافشاری

ماهنامه خط صلح

راحله احمدی که پیشتر در ۱۹ تیرماه ۹۸ جهت تحت فشار قرار دادن دخترش صبا کردافشاری بازداشت شده بود، پس از محاکمه و صدور حکم به زندان رفت که یکی دیگر از مادران دادخواه دربند باشد! در این شماره از خط صلح به گفتگو با این مادر دادخواه نشستیم.

•لطفا از خودتان و زندگی تان بگویید.

من راحله احمدی متولد سال ۱۳۴۹، مادر صبا کردافشاری هستم. قبل از این که بخواهم در خصوص فعالیت های خودم و یا صبا بگویم، می خواهم از دوران کودکی خود به عنوان یک دختر، بگویم که در آن زمان چه مواردی برای ما ممنوع بود و ما نمی تونستیم آن فعالیت ها را انجام دهیم.
در تهران متولد شدم، هنوز انقلاب نشده بود، در آن زمان شرایط تهران برای دختران بهتر از شهرستان ها بود. از کودکی یادم است که به ما می گفتند دختر نباید با صدای بلند صحبت کند. کسی نباید صدای دختر را بشنود! دخترها نباید به خیابان بروند و با پسرها دوچرخه سواری کنند. من در آن زمان صاحب یک دوچرخه بودم و به صحبت های پدر و مادرم توجه نمی کردم. به کوچه و خیابان می رفتم و با پسرها هم بازی می کردم. بازی هایی از قبیل زو و هفت سنگ. گاهی هم با پسرها دعوا می کردیم و بعد می آمدم به خانه، و در هر صورت باز من تنبیه می شدم. مادرم می گفت که نباید گریه کنی و کسی نباید صدایت را بشنود. اگر یک دختر گریه کند و صدایش را فردی بشنود به معنای این است که دلش شوهر می خواهد! من و خواهرم اگر می خندیم، مادرم به ما این مسئله را گوشزد می کرد.
به ما می گفتند که نباید لباس های رنگی مثلا قرمز یا زرد بپوشید، نباید بلند صحبت کنید، بلند بخندید یا بلند گریه کنید. خلاصه از بچگی به ما می گفتند که تو دختری آن یکی پسر است. پسر هرچه بگوید اشکالی ندارد ولی اگر توی دختر حرف بزنی اشکال دارد. تا این که انقلاب شد و جمهوری اسلامی آمد. از آن به بعد مشکلات ما زنان و تبعیضات موجود صد چندان و جامعه از این لحاظ بد و بدتر شد.

•بعد از انقلاب چه تفاوت عمده ای در خصوص تبعیض علیه زنان رخ داد؟

در واقع همان تبعیض های فرهنگی قبل برقرار بود با این تفاوت که این تبعیض ها به صورت قانون هم در آمدند و دیگر فقط خانواده نبود که ما را بر مبنای آن ها شماتت و تنبیه می کرد، بلکه این بار قانون هم ما را مورد مواخذه و مجازات قرار می داد. در سن ما این بار مدرسه هم به خانواده ملحق شده بود و به ما امر و نهی می کرد. وقتی که انقلاب شد، ما بزرگتر شده و دبیرستانی بودیم، مثلا جلوی در مدرسه اگر پسر همسایه ای، خاله ای، دوستی یا آشنایی می آمد و با ما حرف می زد، تقصیر متوجه ما بود، ما را اخراج می کردند، فقط چون دختر بودیم. اما هرگز هیچ پسری رو اخراج نکردند چون که با دختر حرف می زده. دیگر نمی توانستیم برویم کوچه، دوچرخه و یا موتورسواری کنیم. می گفتند دختر باید روسری سر کند، مقعنه سر کند، سکوت کند، حرف نزند. اگر پسری هم در کوچه یا خیابون متلک گفت، نباید جواب بدهی چون اگر جواب بدهی مقصر تو هستی. استدلال هم این بود اگر دختر خودش کاری نکند. هیچ پسری به او متلک نمی گوید. همیشه می گفتیم ما کاری نکردیم، کاری نمی کنیم، اما گوش شنوایی نبود. این خاطرات ما از بچگی و نوجوانی مان بود که بسیار تلخ گذشت.
ما با این افکار و تبعیض ها رشد کردیم و به سن قانونی رسیدیم. در آن زمان به این شکل بود که دخترها نمی توانستند با پسرها دوست شده و شریک زندگی خودشان را برای ازدواج انتخاب کنند. آن زمان پدر و مادر برای فرزندانشان همسر انتخاب می کردند.
البته در این وضعیت شانس و بخت، خوشبختانه همسر من آدم خوبی است. صبا و سوگند ثمره زندگی ما هستند که هشت سال تفاوت سنی دارند. سوگند متولد ۶۹ و صبا متولد ۷۷ است.

•چه شد که صبا بازداشت شد؟

سال ۹۶ همسر من به دلیل تعدیل نیرو در جایی که کار می کرد، بیکار شد. سال ۹۷ که تجمعات اعتراضی به گرانی قرار بود، برگزار بشود، یک روز صبح پنج شنبه، صبا به من گفت مامان من می روم به تجمع، شما هم می آیی؟ گفتم بله می آیم. متاسفانه آن روز از سرکار دیر به خانه برگشتم و صبا از قبل رفته بود و من نتوانستم در تجمع شرکت کنم. صبا جلوی تئاتر شهر وقتی دیده بود یه عده ای خبرنگار از صدا و سیما آمده و در مورد مشکلات جامعه می پرسیدند، صبا هم گفته بود پدر من بیکار شده و من کار می کنم و کمک هزینه خانواده هستم. در نهایت نیروی ضد شورش ریخته بود و با باتوم و شوکر تجمع کننده ها را بازداشت کرده بودند. صبای من و در کل حدود ۲۰۰ نفر را همان شب، برده بودند.

•بازداشتی ها را به کجا بردند؟ صبا وضعیت بعد از بازداشت را برای شما بازگو کرده است؟ شما چه اقدامی کردید؟

روز جمعه وقتی که از وزرا بچه ها را به دادسرای اوین بردند، بازپرس پرونده هرچه که روی میزش بود را روی صبا و بچه های دیگر پرت کرده بود. سربازی را هم صدا کرده بود و قنداق تفنگ را گذاشته بود روی سینه صبا و گفته بود باید بنویسید و امضا کنید که ما اغتشاشگریم. بچه ها هم که ترسیده بودند این کار را کرده بودند و پس از آن به زندان قرچک منتقل شدند.
من هفتاد و پنج روز سکوت کردم. به طوری که یک ماه تمام پشت در دادسرای اوین نشستم و هیچ جواب روشنی به ما نمی دادند. تا این که در روز هفتاد و پنجم بود که دادگاه دخترم تشکیل شد و من ویدیویی در فضای مجازی منتشر کردم که در آن ویدیو حرف های دلم را زدم. گفتم که فرزند من و دیگران را بازداشت کردید، ضرب و شتم شدید کردید، سر و صورتشان را شکسته و آغشته به خون کردید. با آن شرایط با یک دستگاه ون به زندان منتقل کردید. این اولین ویدئویی بود که در فضای مجازی منتشر کرده بودم، وقتی صبا و بازداشتی های دیگر را از قرنطینه به بند ۵ زندان قرچک منتقل شدند، بندی که زندانیان جرایم عادی، قاتل، سرقتی و معتاد آن جا بودند. روزی که صبا زنگ زد و گفت مامان تو را به خدا کمک مان کنید، صداش می لرزید و ترس و وحشت را در صدای این بچه حس کردم. حین مکالمه هر دو گریه می کردیم. وقتی این همه ظلم و بی عدالتی را دیدم، دیگر سکوت نکردم.

•منظورتان از “سکوت نکردم” را توضیح می دهید؟

وقتی که دیدم در حق دختر من و بقیه دختر های این سرزمین، این همه ظلم و بی عدالتی می شود، دیگر نتوانستم سوکت کنم. یک بار هم همراه مادر یاسمن آریانی، خانم منیره عربشاهی، جلوی دادگاه انقلاب رفتیم و یک ویدیو از خودمان منتشر کردیم. در این ویدیو “ترانه علیدوستی” را به چالش کشیدیم. من در آن ویدیو خطاب به روزنامه نگارها و هنرمندان پرسیدم که از قرچک و فشافویه خبر دارید؟ یک بار سراغ ما آمدید؟ یک بار درد دل ما را جویا شدید؟ به همراه ما جلوی دادگاه انقلاب آمدید؟

•چرا ترانه علیدوستی؟

سال گذشته در کانادا یک سمیناری برگزار شد که در آن جا یکی از دختران انقلاب به نام شاپرک شجری زاده، از صبا و یاسمن و دیگران که به دلیل حمایت از حقوق زنان، بازداشت می شوند، یاد کرده بود.
بعد خانم ترانه علیدوستی منکر بازداشت های غیر قانونی شده بود. در واکنش به صحبت های این خانم من و مادر یاسمن در آن ویدیو که در فضای مجازی نیز منتشر شد، خطاب به او گفته بودیم که “این بازداشت های غیرقانونی دروغ نیست، شما یک سر به زندان های فشافویه و قرچک بزنید و ببینید چه افرادی در آن جا بازداشت شده اند”.

•از دیگر فعالیت هایتان بگویید.

یکی از فعالیت هایم این بود که وقتی یک اتوبوس حامل دانشجویان در دانشگاه علوم تحقیقات تصادف کرد و متاسفاته تعدادی از آن ها نیز کشته شدند، برای همدردی و اعتراض، چند روز رفتم روبروی دانشگاه تهران، در یکی از آن روزها، یک لباس شخصی مرا تهدید کرد و گفت که می دانم نیت شما چیست و برای چه به این جا می آیی، می اندازمت آن جایی که عرب نی انداخت. روز سوم بود رفته بودیم جلوی دانشگاه که مادر یاسمن، خانم عربشاهی بازداشت شد و من فقط به دلیل این که بتوانم گوشی هایمان را از آن ها دور نگه دارم، از آنجا گریختم و بعد از ۵ روز هم مادر یاسمن، آزاد شد.
بعد از آن هم بچه های ما به زندان اوین منتقل شدند و به ملاقات آن ها می رفتیم. آن جا آتنا دائمی و خانواده اش را دیدم. گلرخ ایرایی را دیدم و از همان روز اول عاشق این دختر شدم. پدر مادر پیرش را می دیدم که به سختی راه زیادی را هر بار از شمال می آمدند. زندانیان سیاسی دیگر را دیدم. با خودم می گفتم این ها به چه گناهی زندانی اند. این ها هم مثل صبای من بی گناه هستند. بعد از آن من و مادر یاسمن هرجا لازم بود یا قصد کمک به کسی را داشتیم، بدون هراس انجام می دادیم و دیگر سکوت نکردیم. چون بی گناهی همه را دیده بودیم.

•در خصوص زندانیان سیاسی چه کارهایی کردید؟

پست هایی را در صفحه شخصی اینستاگرام خود می گذاشتم، به عنوان مثال از آرش صادقی، گلرخ ایرایی، آتنا دائمی، کارگران هفت تپه و ندا ناجی حمایت کردم. روزی که در انفرادی بودم به من می گفتند که چرا از آن ها حمایت کردی؟
همین طور به فعالیت خود در صفحه شخصی اینستاگرامم ادامه می دادم تا این که یک روز تلفنی با صبا صحبت می کردم و می گفتم که دخترم به شما عفو نمی دهند؟ او گفت: “خیر مادر، مرده شور خودشان و عفوشان را ببرد”. من هیچ وقت این جمله صبا را فراموش نمی کنم. این ها انقدر بی انصاف هستند که در ساعت ۱۲ شب زنگ خانه را زدند و من دیدم صبا پشت در است. داد می زدم که چطور آزاد شدی. او گفت مادر فریاد نزن من آزاد شدم. فقط پول بیاور و به آژانس بده که برود.
فکرش را بکنید، یازده شب آمده و گفته بودند که صبا، یاسمن و آذر حیدری (آذر ساکن کرمانشاه بود) شما آزاد شدید.آن ها گفتند که ما این موقع شب کجا برویم. گفتند که اگر خارج نشوید گارد زندان شما را مورد ضرب و شتم قرار خواهد داد. درواقع رفتن به زندان دختر من و آزادی ایشان همراه با ضرب و شتم بوده است.
با همه این ها، خیلی خوشحال بودیم. فردای آن روز دوستان صبا را دعوت کردیم. همان خانم هایی که ۱۱ مرداد با صبا بازداشت شده بودند و در قرچک بودند و زودتر از صبا یعنی ۶۴ روزه آزاد شده بودند. آن روز را دور هم جشن گرفتیم.

•اشاره کردید که بازداشت همزمان صبا و دیگرانی که باهم بازداشت شده بودند، بین آن ها ایجاد دوستی کرده بود، این دوستی ها را چطور می بینید؟ از این بابت نگران نبودید؟

به دخترم گفتم کاری نکن که دوباره بازداشت بشوی. صبا گفت: “مامان مگر به زندان نیامده و ندیدی چه تعداد شهروند بی گناه در آن جا به سر می برند. فقط من نیستم و همه کسانی که در آن جا به سر می برند، مادر دارند”. من با صحبت های صبا توجیه شدم و فهمیدم که ما هم باید ببینیم و بی توجه نباشیم به زجرهایی که دیگران می کشند و در آن راستا قدمی برداریم.
در واقع روز بازداشت کسی با کسی آشنایی نداشت ولی وقتی همه به زندان رفتند و آزاد شدند، چه دختر چه پسر تعدادی با هم دوست شده بودند، به هم کمک می کردند و سراغ هم را می گرفتند.
صبا دنبال این بود که صدای “علیرضا شیرمحمدعلی” در زندان فشافویه باشد. علیرضای عزیز تنها فرزند خانواده بود و پدرش هم به علت مواد مخدر و اعتیاد سال هاست که در زندان است. وقتی علیرضا در زندان اعتصاب غذا کرد، صبا خیلی سعی کرد صدای او باشد. صبا از شرایط بد قرچک و فشافویه گفت. از کتک خوردن ها، بازداشت ها، نبود بهداشت، نبود آب، و نبود غذا. خلاصه از شرایط سخت زندان می گفت.

•از بازداشت دوباره صبا و شرایطی که داشتید برایمان بگویید.

دختر من حامی حقوق حیوانات نیز بود. ۱۱ مرداد که بازداشت شده بود، یک بچه گربه به خانه آورده و ازش مراقبت می کرد. بعد از این که آزاد شد یک بچه گربه دیگر نیز به خانه آورد. یازده خرداد ۹۸ بود که ما می خواستیم برای زدن واکسن بچه گربه به کلینیک دامپزشکی مراجعه کنیم که در راهرو ساختمان چند تن از ماموان از جمله چندین مامور زن دست من را محکم گرفتند. آمدن به خانه ما و فرزندم را بازداشت کردند.
یکی از اون مامورا که قد بلندی داشت و لاغر اندام بود، خیلی با بی ادبی جلوی من سر صبا داد می زد. منم بهش گفتم “هو دراز عوضی حق نداری جلوی من مادر سر بچه من داد بزنی”، برگشت به یکی از مامورها گفت خیلی زبانش دراز است، به او هم دست بند بزنید. به من دست بند زدند. گفتم “دست بند بزن، من نمی ترسم، الان دیگه ۱۱ مرداد ۹۷ نیست دیگه اجازه نمی دم بچه منو با شوکر و باتوم بزنید”. خلاصه حسابی با آن ها درگیر شدم.
برگشتم بهش گفتم که اگر پایت را از این در بگذاری بیرون به تمام دنیا خواهم گفت که شما چقدر نامرد هستید که فرزند مرا از من گرفتید.
آن روز یک خاطره خیلی دردناکی در ذهن من نقش بست که تا عمر دارم از خاطرم نخواهد رفت. صبای من را از من جدا کرده و با خود بردند. وقتی که داشتم با صبا خداحافظی می کردم، این شعر را برای او زمزمه می کردم. می گفتم: “ای ظالما ای ظالما صبای من چرا می بری، ای ظالما ای ظالما صبای من کجا می بری”.
صبا را بردند، فردا گفتند می بریمش دادسرای ارشاد، بازپرس پرونده “حاجی مرادی” بود. فردای روز ۱۱ خرداد که صبا را گرفتند رفتیم دادسرا، صبا به من گفت مامان مواظب خودت باش، حکم جلب تورو هم صادر کرده اند.
۱۲ خرداد آخرین روزی بود که من صبا را دیدم. صبا را بردند سلول انفرادی و ما نمی دانستیم که صبا در کجا به سر می برد. در طی این یازده روز، من و مادر یاسمن سه بار به بازپرس پرونده آقای حاج مرادی، در دادسرا مراجعه کردیم. به او گفتم که آقای حاج مرادی، من یک مادرم و نگران فرزندم هستم. او می گفت که شما نگران نباشید زیرا که بازداشت فرزند شما قانونی بوده است. من هم گفتم که من هم از قانون شما هراس دارم زیرا که صدای فرزندم را در این مدت نشنیدم و نمی دانم در کجا به سر می برد.
تنها کاری که از دستم بر می آمد رفتن به دادسرا و گذاشتن پست های حمایتی از صبای عزیزم در اینستا بود.

•آخر سر چگونه متوجه شدید که صبا کجا به سر می برد؟

روز ۱۲ ام بود که من از سر کار برگشته بودم همین جوری داشتم با بچه گربه صبا گریه می کردم، بهش می گفتم مامان صبا کجا رفته که گلرخ بهم زنگ زد و گفت که راحله جان مژده مژده، صبا زندان قرچکه. از خوشحالی جیغ زدم، با خودم گفتم خدایا اینا با ما چه کردن که بابت قرچک بودن دخترم خوشحالی می کنم از گلرخ پرسیدم از کجا فهمیدی گفت سپیده قلیان زنگ زد، گفت صبا رو الان آوردن پیش ما.
من در این مدت از زندانیان سیاسی حمایت کردم هم در شبکه های اجتماعی، هم از طریق کمک مالی در حد توان، از طریق پیدا کردن کار. یک ویدیو هم منتشر کرده بودم که گفته بودم به عنوان یک مادر و به عنوان یک انسان، صدای هموطنانم را می شوم و از زندانیان سیاسی حمایت می کنم.
همین طور روزها گذشت، تا این که یک روز ما رفتیم به ملاقات صبا در زندان قرچک، وقتی که رسیدیم خانه، صبا تماس گرفت. آن زمان به دلیل ماه رمضان ساعت کاری تا ۱۲ بود، دخترم گفت که یک عده ای مامور آمدند که مرا ببرند اما نمی گویند که از کدام ارگان هستند و می گویند که باید بروم دادسرا، اما دادسرا تا ساعت ۱۲ مشغول به کار هستند و الان ساعت یک است. منم گفتم که دخترم هر کاری که خودت صلاح می دانی را انجام بده.
یک ساعت بعد مادر یاسمن تماس گرفت و گفت که صلاح بود که صبا برود و صبا رفت. پس از آن ما یازده روز از صبا هیچ خبری نداشتیم.

•در همان روزها بود که شما بازداشت شدید، بازداشت شما به چه شکلی بود؟

دو سه روز بعد از این که صبا رو بردند من دیدم که گلرخ یک پست گذاشته خطاب به آقای محمدی و گفته بود؛ زمانی که من و آتنا رو گرفتن گفتی سکوت کن، گفتی هیاهو نکنید و صبر داشته باشید. الان برای چی صبا رو دادی دست گارد، یک دختر ۲۰ ساله رو. وقتی این پست گلرخ رو دیدم خیلی حالم بد شد. خطاب به محمدی رییس زندان قرچک نوشتم که اگر بچه خودت هم بود این کار را می کردی وجدان خوابیده تان را بیدار کنید و کلی چیزهای دیگه.
من مادری ۸۵ ساله دارم که پایش شکسته و نمی تواند راه رود و من از او مراقبت می کنم. روز ۱۹ تیرماه بود که اتفاقا مادرم هم پیش من بود. در خانه نشسته بودیم که زنگ در به صدا در اومد. خانمی چادری همراه با ۱۲ تا مرد که نماینده دادستان هم همراهشان بود، برای بازداشت من آمده بودند. فردای آن روز ۲۰ تیرماه تولد بابای صبا بود و قرار بود همگی خانه دختر بزرگم سوگند، دور هم جمع شویم که آن روز را هم از ما گرفتند. یعنی امسال تولد صبا ۱۶ تیر، تولد من ۱۰ تیر، تولد همسرم ۲۰ تیر، برای ما یا در انفرادی یا با تنش و نگرانی گذشت.
همان روز مرا در خانه بازداشت کرده و با یک دستگاه اتومبیل با خود بردند. در کنارم یک مامور خانم به نام محبی، نشسته بود.
این مامور خانم گفت که خیلی سرو صدا کردی، تمام رسانه ها از صبا حرف میزنند. این خبر رسانی ها باعث میشود که آمریکا ما را تحریم کند. من هم به او گفتم که بازداشت صبا چه ارتباطی با تحریم آمریکا دارد. آن مامور گفت که اینطوری آبروی ما می رود. حالا مشکلی نیست و اگر صبا با ما کنار بیاد، هم شما آزاد خواهی شد و هم صبا.
منم گفتم که شما من را بازداشت کردید که صبا را تحت فشار قرار بدید؟ دختر من هیچ کار خلافی انجام نداده است.
همان طور که گفتم من را ۱۹ تیر بازداشت کردند. یک شب در سلول انفرادی به سر بردم. سپس مرا به زندان قرچک منتقل کردند. من سوال کردم که دختر من کجاست و آن ها گفتند که “حالا صبوری کن، صبا می آید”. من در آن لحظه داشتم از ترس سکته می کردم. ساعت ۴ بعد از ظهر بود که مرا صدا کردند و گفتند صبا آمده. من صبا را از دور دیدم و او را فریادزنان در آغوش کشیدم. خیلی خوشحال شدم از دیدن دخترم. فهمیدم که دخترم حداقل سالم است.
وقتی که صبا به قرچک آمد دست هایش لرزش پیدا کرده بود. صبا را خیلی آزار داده و به او گفته بودند که تو باعث قتل علیرضا شدی، خون برابر خون، پدرت را به قتل می رسانیم. صبا که این حرف ها را شنیده ترسیده و گریه کرده بود.
به من گفت که مادر من روز یازدهم بود که در انفرادی بودم و آن ها می گفتند که باید جلوی دوربین نشسته و اعتراف اجباری کنی و من این کار را نمیکردم. حکم جلب تو را به من نشان دادند اما وقتی گفتند که باعث مرگ علیرضا تو هستی و پدرت را به قتل میرسانیم، خیلی ترسیدم و برای پدرم نگران شده بودم. آن زمان من را به اجبار وادار به اعتراف کردند. آز زمان صدای تو را پخش کردند و فهمیدم که شما بازداشت شدید که به آن ها گفتم که خدا شما را لعنت کند اگر می دانستم مادرم را بازداشت می کنید اعتراف اجباری نمی کردم.

خلاصه بعد از ۴ روز من را با قرار وثیقه ۷۰۰ میلیونی از زندان قرچک آزاد کردند. قلبم را در قرچک جا گذاشتم و آمدم بیرون.

•طی مدتی که بازداشت بودید، شکنجه هم شدید؟

من مورد شکنجه فیزیکی قرار نگرفتم. این سوال را بازجو نیز از من پرسید و گفت که خانم احمدی آیا وقتی که از بازداشت رهایی پیدا کردید، می گویید که من را شکنجه کردند؟ من هم گفتم که شکنجه فقط ضرب و شتم نیست بلکه شکنجه این است که من بعد از ۲۲ روز هنوز نمی دانم فرزندم کجاست. شما مکرر اسم دختر بزرگم سوگند را به زبان می آورید. صبای من را به مکان نامعلومی بردید و من هنوز نمی دانم که فرزندم زنده است و یا مرده. از دید من بزرگترین شکنجه این است که ندانی فرزندت کجا و در چه شرایطی به سر می برد. در زمان بازداشت به من گفتند که می خواهیم شما را ببریم و با صبا رودررو کنیم اما من صبا را ندیدم و این ها شکنجه روحی است.

•دادگاه به چه منوال بود؟ نتیجه چه شد؟

جلسه دادگاه من به ریاست قاضی افشار برگزار شد و حکم ۴ سال و ۲ ماه حبس برایم صادر شد. از این مدت حبس ۳ سال و نیم اجرایی شد و من به دلیل این که تسلیم به رای زدم، باید ۲ سال و نیم حبس تعزیری را تحمل کنم و تا اواسط بهمن باید خود را به زندان جهت تحمل حبس معرفی کنم.

•حال که خودتان بازداشت و محاکمه شده اید، همچنان که پیش تر از زندانیان و بازداشتی ها حمایت کردید، از دیگران و رسانه ها چه انتظاری دارید؟

فقط می خواهم صدایم به گوش همه برسد. می خواهم دنیا بداند در ایران حتی مادر بودن هم جرم است. دختران این سرزمین به خاطر پوششان، به خاطر اندیشه و بیانشان و حتی به خاطر خواب دیدن هایشان، به سال ها زندان محکوم می شوند و بهترین سال های عمرشان را باید در زندان بگذرانند. به دنیا بگویید که من یک مادرم و تا نفس دارم صدای فرزندم هستم. روز دادگاه این را به قاضی افشاری هم گفتم. گفتم آقای قاضی اگر حکم ابد هم بگیرم برایم مهم نیست چون تا وقتی نفس دارم صدای فرزندم می شوم.
در ایران زنان حق دوچرخه سواری ندارند. حق موتور سواری ندارند. حق ندارند قاضی شوند. حق ندارند لباس تنشان را انتخاب کنند. حق ندارند حرف بزنند. حق ندارند مادر باشند. حق ندارند از بچه هایشان حمایت کنند. این ها دردهای دل ماست.

•چرا تقاضای تجدیدنظر ندادید و تسلیم به رای شدید؟

سوال خوبی است چون این کار همیشه به من عذاب وجدان می داد. من نمی خواستم تسلیم به رای شوم. با خودم می گفتم تسلیم به رای یعنی اتهامات آن ها را قبول کرده ام، ولی قاضی همان روز به وکیلم آقای تاج گفته بود که من او را از اتهام حجاب تبرئه می کنم. قاضی به او گفته بود بهتر است موکلت تسلیم به رای شود، چون در مرحله تجدید نظر حکم نمی شکند. آقای تاج گفت چون برای صبا یک و نیم برابر کرد و حکم صبا خیلی سر و صدا کرد دادگاه دیگر اتهام حجاب را در مورد تو مطرح نکرده و در تجدید نظر هم حکمت نمی شکند. گفتم بهتر که می توانم بیشتر پیش صبا بمانم. گفت خانم احمدی بودن شما در کنار صبا کمکی به او نمی کند ولی بیرون بودن شما می تواند به او و دیگران خیلی کمک کند. با این قضیه احساسی برخورد نکنید.
یکی از دوستان دیگر هم که در جریان وضعیت بود و حقوق می دانست، گفت که تو در زندان باشی نمی توانی به صبا کمک کنی. کاری را که وکیلت می گوید انجام بده. تسلیم به رای به این معنی نیست که اتهاماتت را پذیرفتی، تو اجتماع و تبانی نکردی. تو تبلیغ علیه نظام نکردی. تو فقط صدای بچه ات شدی. اگر این ها حکم شما را نشکنند، باید سه سال و نیم آن جا بمانی. هم به ضرر شما و هم به ضرر صباست. این طور شد که من تسلیم به رای شدم.
قاضی وقتی به من می گفت اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و همکاری با رسانه های معاند، گفتم آقای قاضی من هیچ کدوم این ها رو قبول ندارم. من فقط یک ماردم و صدای بچه ام شدم. این ها را در برگه ای هم که در اختیارم گذاشتند نوشتم. پرسیدم من چطور علیه نظام تبلیغ کردم؟ جواب داد ویدئوهایی که از خودت ضبط و منتشر می کنی تبلیغ علیه نظام است. گفتم این نظام بچه من را کتک زده، بچه ام را انداخته زندان. مگه من دروغ گفتم. به قاضی گفتم برای آشنایان خودم این ویدئوها را ضبط کردم. همه از من سوال می کردند و من حوصله نداشتم تک تک برای همه توضیح بدم. به همین خاطر ویدئوها را در صفحه شخصی اینستاگرامم منتشر می کردم. من هیچ کدام از اتهامات را گردن نگرفتم.
توی سه چهار تا برگه ای که به من داده بودند نوشته شده بود داری برای ما فیلم هندی بازی می کنی و می خواهی ما را گول بزنی! مثل این که یکی بهت یاد داده که هرچی بهت گفتیم بگویی من یک مادرم.

•با توجه به اتفاقات تلخ پیش آمده، اگر زمان به عقب برگردد، آیا باز حاضرید همراه صبا در تجمع اعتراضی شرکت کنید؟

اگر زمان به گذشته برگردد، بله من دوباره با صبا و دوشادوش دخترم در تجمعات شرکت می کنم. درست است که ما را مورد آزار قرار دادند و حکم سنگین قضایی برایمان صادر کردند، اما این سختی ها باعث شد که من افرادی را که همانند ما سختی کشیدند درک کنم و به همین دلیل سکوت نکنم و پا به پای دخترم باشم، دختر شجاع و قهرمانم. زمانی که صبا را بازداشت کرده و با خود بردند، من ویدیویی منتشر کردم و به تمام مادران پیام دادم که سکوت نکنید و متاسفم برای مادرانی که سکوت می کنند و فرزندانشان عذاب می کشند.

•اگر سخن ناگفته ای هست که لازم می دانید گفته شود، بفرمایید.

می خواهم به عنوان یک مادر بگویم؛ من آمدم که صدای دخترم باشم، اما نتوانستم برای دختر عزیزم سوگند مادری کنم. من خیلی شرمنده ام. همینطور نتوانستم دختر خوبی برای مادرم باشم. مادرم سال های آخر عمرش را سپری می کند و احتیاج دارد من در کنارش و مراقبش باشم. متاسفانه در ایران مادر بودن جرم است. اگر بخواهی برای یک فرزند خود مادر باشید برای فرزند دیگر خود نمی توانید مادری کنید و در نهایت برای مادر خود نیز نمی توانید فرزند خوبی باشید.

با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح گذاشتید.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37050

قدیانی: مسئول آزار و شکنجه نیلوفر بیانی شخص خامنه‌ای است

دویچه وله فارسی

ابوالفضل قدیانی شکنجه و تهدید جنسی یکی از فعالان محیط زیست را تکان دهنده خواند و خامنه‌ای را مسئول مستقیم آن معرفی کرد. نیلوفر بیانی که به ده سال زندان محکوم شده به تازگی بدرفتاری با خود در بازجویی‌های سپاه را فاش کرد.

چند روز پیش نامه‌هایی از نیلوفر بیانی، متهم ردیف دوم پرونده فعالان محیط زیست، علنی شد که بازتاب گسترده‌ای در داخل و خارج ایران داشت.

ابوالفضل قدیانی، از فعالان و زندانیان سیاسی که بارها به خاطر مواضع و نامه‌های صریح خود به رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، با زندان و شکنجه روبرو شده، به افشاگری‌های خانم بیانی اشاره می‌کند که شرحی از “شدیدترین شکنجه‌های فیزیکی و تهدید‌های جنسی” ماموران سازمان اطلاعات سپاه برای گرفتن اعتراف‌های اجباری از اوست.

نیلوفر بیانی، کارشناس محیط زیست موسسه “حیات وحش پارسیان” که به اتهام جاسوسی محاکمه شده، در نامه‌ای به مسئولان جمهوری اسلامی که نسخه‌ای از آن ۲۹ بهمن در شبکه فارسی بی‌بی‌سی منتشر شد، فاش کرده که بازجویان طی ۱۲۰۰ ساعت برای اعتراف‌گیری او را به اشکال مختلف شکنجه کرده و تحت فشار قرار داده‌اند.

ماهیت نظام استبداد دینی

قدیانی در یاداشتی که شنبه سوم اسفند در وب‌سایت کلمه منتشر شد شرح این بازجویی‌ها را “تکان دهنده و حیرت‌انگیز” خواند و نوشت: «این ماهیت نظام استبداد دینیست که برای بقای خود هر جنایتی، هرگونه رفتار غیر اخلاقی و عمل ضدبشری را مجاز می‌داند.»

او در ادامه نوشته است: «این رفتار‌های بی‌شرمانه ثمره‌ مسموم حکومت مطلقه‌ی فردی و غاصبانه‌ای است که می‌خواهد مادام‌العمر به ضرب سر نیزه و سرکوب دائم بر این سرزمین فرمانروایی کند. پایه‌های قدرت مطلقه ولی‌فقیه بر چنین فجایع و اعمال شنیعی استوار گردیده است.»

نامه‌های نیلوفر بیانی خطاب به خامنه‌ای، مسئولان زندان و رئیسان قوه قضائیه، دولت و مجلس نوشته شده است. اسحاق جهانگیری، معاون اول زئیس جمهوری، ادعا کرده از این نامه‌ها خبر ندارد اما وعده داده موضوع را پیگیری کند.

رئیسان سه قوه “شریک فاجعه”

مصطفی تاج‌زاده، از فعالان سیاسی جناح موسوم به اصلاح‌طلبان حکومت جمهوری اسلامی، در یک پیام توئیتری خطاب به رئیسان سه قوه آنها را شریک فاجعه رفتار “زشت و غیرانسانی” بازجویان با نیلوفر بیانی خوانده است.

مسئول اصلی، “مستبد امروز خامنه‌ای”

ابوالفضل قدیانی مسئول اصلی را خامنه‌ای دانسته و نوشته است: «در این ماجرای دلخراش علاوه بر سازمان اطلاعات سپاه که مسئولیت مستقیم دارد، قوه‌ی قضائیه و رؤسای قوای سه گانه هم مسئولند و پاسخگو، اما مسئول اصلی این فاجعه مستبد امروز ایران علی خامنه‌ای‌ست چون این نهاد‌های سرکوبگر فقط از او فرمان می‌برند و با اشارات مستقیم و غیرمستقیم او عمل می‌کنند بنابراین باید پاسخگو باشد.»

این فعال سیاسی که یکی از پایه‌گذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده پیش از این نیز بارها خامنه‌ای و رژیم مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه را مسئول تمام معضلات ایران دانسته و خواستار کنار رفتن او و هموار کردن راه برای برقراری یک حکومت دموکراتیک شده است.

هشت فعال محیط زیست که به اتهام‌هایی نظیر جاسوسی و همکاری با آمریکا روی‌هم به ۵۸ سال زندان محکوم شدند

قدیانی با اشاره به این سابقه نوشت: «باز هم می‌گویم باید آقای خامنه‌ای دست از این قدرت جهنمی بردارد و کنار رود و نظام استبداد دینی برود و جای خود را به یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بدهد؛ البته با روشی مسالمت‌آمیز یعنی برگزاری رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی.»

کاظم حسینی، وکیل سپیده کاشانی، از دیگر متهمان پرونده فعالان محیط زیست اول اسفند به “انصاف‌نیوز” گفته آنچه در نامه‌های نیلوفر بیانی آمده در مورد موکل او نیز مطرح بوده است.

دادستانی کل تهران در واکنش به افشای نامه‌های نیلوفر بیانی در بیانیه‌ای مدعی شده که طرح موارد تهدید و فشار برای اقرار گرفتن اجباری یا شکنجه‌های جنسی و روحی در بازجویی‌ها “اقدام برنامه‌ریزی شده” و “عملیات رسانه‌ای” در آستانه انتخابات است.

به رغم این تهمت، افراد مختلفی تأیید کرده‌اند که نیلوفر بیانی در نخستین جلسه دادگاه خود نیز به بدرفتاری‌هایی که برای وادار کردنش به اعتراف دروغین انجام شده اشاره کرده است. کاظم حسینی به انصاف‌نیوز گفته است: «خانم بیانی در جلسه اول مواردی را اشاره کرد اما وسط دادگاه ایشان را بردند و ما هم دیگر ایشان را ندیدیم.»

ابوالفضل قدیانی در خاتمه یادداشت خود راه پایان دادن به این جنایت‌ها را تغییر حکومت جمهوری اسلامی خوانده و ابراز خوش‌بینی کرده که مخالفان، معترضان و منتقدان نظام می‌توانند با مقاومت مدنی و ایستادگی “حاکمیت استبدادی را مجبور به پذیرش رفراندوم تغییر نظام” کنند.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37048

مردان در تصمیم‌گیری‌ها حضور دارند/ مغایرت گزارش معاونت برنامه‌ریزی با گزارش‌های موجود؛ تنها 9 درصد پست‌های مدیریتی شهرداری برای زنان است!

برنا

شهربانو امانی با اشاره به اینکه گزارش معاونت برنامه‌ریزی با گزارش‌های موجود در رابطه با انتصابات زنان مغایرت دارد از وضعیت موجود زنان در مدیریت شهری و در جامعه انتقاد کرد.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ شورای شهر پنجم برای اولین بار حضور 6 زن را به خود دید. زنانی که به نظر می‌رسید بخواهند اقدامات موثری برای پیشبرد مطالبات زنان انجام بدهند. این در حالی است که شهربانو امانی طی تذکری نسبت به وضعیت انتصابات زنان در شهرداری انتقاد کرد. با این وجود به نظر می‌رسد وضعیت انتصابات زنان در شورای شهر تهران هم چندان قابل دفاع نیست در این خصوص به سراغ شهربانو امانی، عضو شورای اسلامی شهر تهران، رفتیم.

زنان علیه زنان در مجلس/ گردانندگان و مدیران و تصمیم سازان مردان هستند

شهربانو امانی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در پاسخ به این سوال که چرا مدیریت شهری توفیق زیادی در انجام مطالبات زنان نداشته؟ گفت: فرآیند جنبش زنان قرن‌هاست در دنیا و کشورمان پیش می‌رود و تلاش می‌کند به حقوق شهروندی، اقتصادی، سیاسی و… خود برسد چراکه گردانندگان و مدیران و تصمیم سازان مردان هستند و ما در جامعه سنتی و عقب نگه داشته شده در حوزه زنان بودیم.

او افزود: متاسفانه استبداد زدگی و عقب نگه داشتن زنان ایدوئولوژیک است که هر زمانی کوتاه بیاییم بخش متحجرانه و تندرویی و محدودکننده زنان در جامعه بزرگ می‌شود. حتی زنانی که حمایت می‌شوند و در مجلس می‌آیند گاهی کسانی هستند که علیه زنان در مجلس قانون تصویب می‌کنند.

به دنبال اهرم فشار برای رسیدن زنان به پست‌های مدیریتی هستیم

امانی تاکید کرد: اینکه می‌گوئیم از خودمان شروع کنیم درست است. وقتی سهمیه‌ای در لیست شورا آمدیم تلاش شد تا فراکسیون زنان برای اولین بار تشکیل دهیم.

عضو شورای اسلامی شهر تهران افزود: در حال حاضر در شورا علاوه بر وظیفه نمایندگیمان، در شورای شهر دنبال مطالبات زنان هستیم.

او در پاسخ به این سوال که چرا در مدیریت شهری مطالبات زن به مرحله قابل قبولی نرسیده است، گفت: حداقل‌ترین خواسته زنان در محیط‌های کاری نگاه برابر است در نتیجه نیاز نیست که اهرم فشار برای رسیدن زن به سیستم مدیریتی وجود داشته باشد.

سر زنان به سقف شیشه‌ای می‌خورد/ باید زنان، در زمان فعلی برای نجات زمین همت کنند

عضو شورای اسلامی شهر تهران تصریح کرد: گاهی زنان عقب نگه داشته شده‌اند و اعتماد به نفسی که لازم است را ندارند. بارها مشاهده کرده‌ایم که زنان هر از چندگاهی پیشروی کردند و آنقدر این فضا سخت بوده که سرشان به سقف شیشه‌ای خورده و دوباره عقب نشینی کردند.

امانی تاکید کرد: گاهی ما زنان فرصت داریم گام بلند به جلو بر می‌داریم و گاهی عقب می‌رویم که امری تاکتیکی است. در عصر حاضر با توجه به شرایط بین‌المللی باید زنان، در زمان فعلی برای نجات زمین همت کنند.

او با اشاره به تجربه نمایندگی‌اش در مجلس خاطرنشان کرد: در مجلس پنجم 14 زن حضور داشتند ولی در مجلس ششم که فضا بازتر شده بود یک کرسی را هم از دست دادیم. چراکه افرادی که لیست می‌بندند مردان هستند و آنان در تصمیم‌گیری‌ها حضور دارند.

عضو شورای اسلامی شهر تهران افزود: در شورا تا یک سال و نیم ماهی یک جلسه داشتیم و نشست‌هایی برگزار کردیم که به ماده 74 برنامه ختم شد و بنا شد 30 درصد پست‌های مدیریتی به زنان و جوانان داده شود.

تنها 9 درصد پست‌های مدیریتی برای زنان است

امانی با بیان اینکه منظور از پست مدیریتی، تراز اول است، گفت: پست‌های مدیریتی تراز اول شامل هیات مدیره‌ها، روسای شرکت ها، مدیر عامل شرکت ها و سازمان ها، شهرداران مناطق و معاونت ها می شود.

او افزود: گزارشی که معاونت برنامه‌ریزی در روز زن اعلام کرد که گفته شد 15 درصد پست‌های مدیریتی برای زنان است با تعریفی که ما داریم 9/3 است.

عضو شورای اسلامی شهر تهران با تاکید بر اینکه تصمیماتی گرفته شده لازم است ولی کافی نیست، بیان کرد: وقتی شرایط سیاسی محدود می‌شود مسیری که زنان به سختی طی کردند دوباره از دست‌شان می‌رود و قدرت سخت و محکم نوعی عامل بازدارنده است که در یخبندان سیاسی تعداد کاندیدای زن کم می‌شود. زنان در کش و قوس‌های سیاسی جایگاه‌شان را از دست می‌دهند و ما نگران این حداقل ها هستم.

زنان در کمیته انتصابات حضور ندارند

امانی با اشاره به پیشرفت اهداف زنان در مدیریت شهری تصریح کرد: فعالیت‌ها با روندی که شروع شده و خانم‌های دیگر شورا حساس هستند و تعهد شهردار حناچی در به کارگیری زنان مدیر که کم نیستند، ادامه دارد.

او ضمن انتقاد از کمیته انتصابات بیان کرد: زنان در کمیته انتصابات و نهادهای تصمیم‌ساز حضور ندارند و اگر هم باشند تعدادشان محدود است به همین دلیل کمتر بدان‌ها توجه می‌شود.

عضو شورای اسلامی شهر تهران اظهار کرد: سال آینده گزارش آماری از احراز پست‌هایی که به زنان داده شده است ارائه خواهد شد.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37045

وضعیت تلخ زنان زباله گرد تهران

رکنا

ریشه بسیاری از آسیب های اجتماعی را می‌توان مرتبط با شرایط اقتصادی کشور دید که متاسفانه اقتصاد امروز ما حال و روز خوبی ندارد همین مسئله باعث شده است روز به روز چهره ای که از شهر می‌بینیم نسبت به روز قبل آن زشت و کریه تر باشد. اما در این میان عده ای با وجود تمام مشکلات درصدد حل معضلات برآمده، آستین های خود را بالا زده و پا به میدان عمل گذاشته اند.

یکی از خانمان برانداز ترین آسیب های اجتماعی اعتیاد است که متاسفانه طبق آخرین آماری از سوی دبیر کل دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور تعداد معتادان کشور یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر اعلام شده است این در حالی است که 29 بهمن ماه رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ اعلام کرد که حدود ۵۰۰ معتاد زن متجاهر در جنوب تهران جمع آوری شده است که از این تعداد بیش از ۲۰۰ نفر از محله شوش و هرندی جمع آوری شده است.

و اما خانه خورشید نزدیک 16 سال است که در آن منطقه دروازه غار در زمینه زنان فعالیت می‌کند و خدمات زیادی را ارائه می‌دهد بنابراین پای صحبت لیلا ارشد رییس خانه خورشید نشستیم و او از وضعیت زنان آسیب دیده ، نیازها ، شرایط محلات آسیب پذیر ، … برایمان چنین گفت که در ادامه می خوانید:

رسیدن فاصله اعتیاد و کارتن خوابی به 5 سال

در یک سال گذشته چه آسیب های اجتماعی در جامعه رشد آماری داشته و کدام یک از این آسیب ها به مرحله بحرانی رسیده است ؟

16 سال پیش ،خانه خورشید در منطقه دروازه غار تهران تاسیس شد تا نخستین مرکز کاهش اعتیاد زنان و حمایت اجتماعی از زنان در خاورمیانه تاسیس شود. مطابق نظر کارشناسان مسئول در نهادها، آسیب های اجتماعی روبه افزایش است. بخشی از زنان درگیر اعتیاد شده اند، سن اعتیاد پایین آمده و فاصله اعتیاد و کارتن خوابی به 5 سال رسیده است در حالی که 20 سال قبل وقتی ما کار را شروع کردیم این فاصله 15 سال بود. 25 درصد خشونت های خیابانی افزایش پیدا کرده است.

حرکت HIV از تزریق مشترک به سمت روابط جنسی محافظت نشده

در این 16 سال گشت هایی داشته ایم که هر روز دو خانم به مناطق بی دفاع محله می‌روند تا آسیب ها و بیماری ها را کنترل کنند. مطابق نظرات متخصصان ویروس HIV از تزریق مشترک به سمت روابط جنسی محافظت نشده حرکت کرده است. بنابراین برای اینکه بیماری HIV ، زگیل تناسلی و حتی سل کنترل شود، تیم ما وارد میدان شده و تلاش می‌کند تا به کارتن خواب ها آموزش دهند که مراکز وزارت بهداشت مراجعه کنند و از آنها حمایت بگیرند.

شرایط ویژه است

کسانی که در گشت سیار ما هستند، دریافتی دارند و از آنجایی که همدرد با این افراد هستند وسایل پیشگیری را در اختیار افراد قرار می‌دهند و حتی اگر زخمی داشته باشند آن را پانسمان می‌کنند. همه این مسائل از این باب است که شرایط ویژه است و اگر به این موضوع رسیدگی نشود وضعیت از حال کنونی بدتر خواهد شد.

پیشگیری سطح یک نداریم

مسئولان مربوطه در زمینه آسیب های اجتماعی چه اقدامات عملی انجام داده اند؟

بیش از 16 سازمان مردم نهاد در محله دروازه غار فعالیت می‌کنند که سالهاست شاهد مداخلات نهاد های مختلفی مثل بهزیستی، وزارت رفاه، فرمانداری، استانداری، شهرداری .. بوده ایم اما دستاوردی را تاکنون ندیده ایم. بنابراین اتفاق خوش آیندی که به رفع مسائل ختم شود، رخ نداده است. کمااینکه همچنان جای آموزش مهارت های اجتماعی و زندگی خالی است به همین دلیل است که ما شاهد افزایش طلاق، کودک آزاری و… هستیم. در قرن 21 مردم نیاز به جعبه ابزاری دارند تا مداخلات مناسبی در زمینه آسیب ها بکنند اما متاسفانه ما پیشگیری سطح یک را نداریم و آموزش ها را به طور سیستماتیک به کودکان خود نمی‌دهیم تا یاد بگیرند در مواقع مختلف اقدامات مناسب را انجام دهند.

از طرفی ما باید آموزش فرزند پروری، آموزش همسری، طلاق، ایجاد شغل و امکانی برای داشتن اوقات فراغت لذت بخش و نشاظ آور کمک می‌کند تا کودک آزاری، طلاق، اعتیاد و… کاهش داشته باشد.

با توجه به اینکه 15 الی 16 سازمان مردم نهاد در منطقه دروازه غار مشغول به فعالیت هستند آیا ارتباط مستقیم و کاری نیز بین آنها وجود دارد؟

قطعا با یکدیگر همکاری می‌کنیم. یعنی اگر نهاد هایی که در حوزه کودکان کار می‌کنند فردی را در یک خانواده ببینند که مصرف کننده مواد مخدر است به خانه خورشید می‌فرستند یا ما نیز اگر ببینیم که کودکی به دلیل نداشتن شناسنامه نمی‌تواند تحصیل کند به نهاد مربوط انتقال می‌دهیم. همه ما ارتباط خوبی داریم و همیشه از کمک به یکدیگر اتفاق های خوبی را رقم زده ایم که اگر هر کدام از آنها نبودیند شاید یک مشکلی به وجود می‌آمد.

اگر سازمان های مردم نهاد نبودند چه چهره ای در شهر تهران از آسیب های اجتماعی مشاهده می کردیم ؟

حتما شرایط از وضعیت فعلی نامناسب تر بود. افرادی که در نهادهای مدنی داوطلب فعالیت می‌کنند، کنشگرانی هستند که به مسائل اجتماعی از نزدیک آشنا هستند. این مسئله باعث می‌شود به موقع به مسائل ورود کرده و حتی مطالبه گری کنند. NGO های کودکان که هم اکنون در محله فعال هستند از اواسط دهه 70 بر روی موضوعاتی مثل کودک آزاری، شناسنامه نداشتن کودکان و… فعالیت می‌کنند. یکی از کارهای خوبی که انجمن حمایت از کودکان در زمان مجلس ششم انجام داد این بود که طرح 12 ماده ای به مجلس ارسال کردند که با 9 ماده آن موافقت و کودک آزاری جرم عمومی شناخته شد. این مسئله کار بزرگی بود که از سوی یک نهاد مدنی صورت گرفت چرا که تا سال 81 کودک آزاری یک جرم خصوصی بود اما بعد از آن این قانون باعث شد تا اگر فردی شاهد کودک آزاری بود وظیفه دارد تا گزارش بدهد. در کل ما باید مطالبات هدف خود را به گوش سیاستمداران برسانم.

سوال قبلی شما را تا حدودی غمگین کرد می‌خواهم بدانم حس شما چه بود؟

مطالبه گری و فعالیت مدنی در شرایطی که فضا مناسب نیست، بسیار کار دشواری است. ما طی این مدت بارها متهم شده و نادیده گرفته شدیم. این مسائل برای ما راحت نیست اما موظف هستیم که زنگ های آسیب های اجتماعی را به صدا در بیاوریم تا سیاستمداران نسبت به آن حساس شوند تا شاید اوضاع جامعه بهتر شود.

درمان 600 مصرف کننده مواد مخدر زن

افراد مصرف کننده مواد مخدر یا مبتلایان به ایدز به سختی اعتماد می‌کنند، شما چگونه توانسته اید که اعتماد آنها را جلب کنید؟

در 10 سال ابتدایی تاسیس خانه خورشید ما اولین مرکز گذری کاهش اعتیاد زنان در ایران و کشورهای منطقه بودیم. چراکه کشورهای خاورمیانه نمی‌پذیرفتند به زنانی که پل های پشت سر خود را تخریب کرده اند خدماتی بدهند. اما بعد از 10 سال ما با ماده 15 مبارزه با مواد مخدر شروع کردیم که تلاش می‌شد تا با جایگیزین کردن ماده ای مثل متادون آثار اعتیاد را کاهش دهند. اما بعد از تصویب ماده 16 و ترک اجباری ما با فرایندی روبرو شدیم که کار را برای ما سخت می‌کند. نزدیک 600 پرونده از زنان داریم که قطع سو مصرف کرده اند. ترک حتی یک فرد و برگرداندن آن به زندگی با وجود موادهای صنعتی کار بزرگی است. تلاش کرده ایم که حمایت های حقوقی، درمانی را برای بانوان داشته باشیم. ما برای زنانی که مصرف خود را قطع کرده اند اشتغالی ایجاد کرده ایم که متاسفانه امسال با محدودیت زیادی مواجه شدیم. ترجیح ما این است که برای کار و کمک به این زنان وسایلی را مثل پاکت کارت بانک، جعبه کادو، تقویم و… بدهند تا مونتاژ کنیم.

خریداری کارت مترو بدون حمایت

با پول خود کارت های مترویی را خریداری کردیم کمااینکه ابتدا تلاش کردیم تا کارت های نیم بها خریداری کنیم اما در اختیار ما قرار ندادند و هیچ حمایتی صورت نگرفت . این زنان دستمزدهای پایینی دارند و به کمک نیاز دارند. همچنین بسته هایی شامل غذای خشک و مواد شوینده در اخیتارشان قرار می‌دهیم. در حال حاضر دو یونیت دندانپزشکی داریم که به خانم ها و فرزندانشان و کسانی که مبتلا بهHIV هستند می‌توانند هفته ای دو روز از امکانات آن استفاده کنند.

تره بار گفت شما کوچک هستید ، محصول زنانتان را خریداری نمی‌کنیم

در فروش محصولات خود با مشکل روبرو هستیم حال شاید در بعضی از بازارچه ها میزی به ما رایگان بدهند اما اگر قرار باشد میزی را بخریم برای ما خیلی سخت است. خانم ها در خانه خورشید صبحانه، ناهار و گاهی شام نیز می‌خورند اما باید اینجا کاری کنیم تا حوصله آنها سر نرود. زنان این مرکز کیف های محیط زیستی، عروسک های نخی، روتختی، رو بالشتی و… تولید می‌کنند. چند وقت پیش به سازمان میوه تربار رفتم تا کیف های محیط زیستی خود را به آنها بفروشیم اما به ما گفتند که شما کوچیک هستید و ما از پیمانکاران بزرگ خریداری می‌کنیم.

پیمانکاران پسماند زنان زباله گرد را خریداری نمی‌کنند

در کشورهایی با ویژگی ما کار کردن زنان، یا کار کردن برای زنان هرروز سخت تر می‌شود ، هنوز نتوانسته ایم که اعتماد مسئولان را جلب کنیم تا یک اشتغال پایدار به زنان ما بدهند. در دوازه غار تهران اگر زنی در زمینه جمع آوری زباله کار کند پیمانکار شهرداری زباله را از او خریداری نمی‌کند بنابراین آن زن باید پسماند خود را زیر قیمت به یک مرد زباله گرد بفروشد. بنابراین کار کردن برای زنان وقتی خودت نیز زن هستی کار بسیار دشواری است اما این امید را من داشته ام که هرگاه یک زن را توانمند کردی شرایط خانه او بهتر شده است.

به خوشبختی جمعی اعتقاد دارم

لیلا ارشد در پایان این گفتگو گفت : علت فعالیت و تلاش برای بهبود شرایط اجتماعی و حضور من در دروازه غار این است که من به خوشبختی جمعی اعتقاد دارم.نمی‌توانم در محله خود خوشحال باشم وقتی می‌بینم شرایط جامعه ام مناسب نیست. نمی‌دانم چگونه آن آدم ها احساس خوشبختی می ‌کنند ولی هموطنشان در شرایط بحرانی زندگی می کند. بنابراین اگر به خوشبختی جمعی معتقد هستیم باید هرکدام از ما اقدامی را انجام دهیم که شرایط جامعه بهتر از این باشد.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37044

حجت‌الاسلام و المسلمین رستمی در جشن «نگین خاتم»: برخی‌ها دنبال آن هستند ما از جایگاه، حق و نقش اصلی زنان غافل شویم

شهر خبر

حجت الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی گفت: اسلام در بیان حقوق همسر می‌گوید ظلم به زن جزء بدترین ظلم‌هاست و کسی که به زن ظلم کند در روز قیامت خداوند کریم طالب حق مظلوم خواهد بود، خداوند است که وکیل مدافع زن در روز قیامت می‌شود.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها طی سخنانی در مراسم جشن «نگین خاتم» در دانشگاه علوم پزشکی ایران که به مناسبت تجلیل از جایگاه بانوان برگزار شد، درباره نوع نگاه به نقش زن در اعصار مختلف و جوامع گوناگون، حقوق، کرامت و منزلت زن در اسلام و همچنین جایگاه و نقش ویژه‌ای که زن می‌تواند به عنوان یک عنصر مفید در خانواده و جامعه خصوصا تمدن سازی اسلامی داشته باشد گفت: ما روز مادر و روز زن را که متعلق به یک بانوی بزرگ است را در فضایی جشن می‌گیریم که به تعبیری بین دو جاهلیت زندگی می‌کنیم.
وی افزود: قرآن کریم خطاب به مسلمانان از جاهلیت اول نام می‌برد مفسران می‌گویند جاهلیت اول به این معنی بود که اگر کسی دختر دار می‌شد شرمنده و سرافکنده بود آنجا که قرآن کریم می‌فرماید اگر به کسی خبر دختر دار شدن می‌دادند از خشم چهره‌اش سیاه می شد و به علت شرمندگی از مردم فاصله می‌گرفت.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی تصریح کرد: اما دوره دیگر دوره جاهلیت مدرن است دوره ای که ما در آن به سر می بریم دوره ای است که زن را وسیله ثروت اندوزی بیشتر مالکان سرمایه می انگارد و اثبات ادعای ما درگیری‌ها، گلایه‌ها و شکایت‌هایی است که در بخش‌های مختلف جوامع پیشرفته و جوامع متمدن مدعی حقوق بشر درباره ظلم به زنها وجود دارد و یک مثال بارز آن مشکلات زنان در هالیوود است.
وی تأکید کرد: جذابیت برای دیده شدن و آنچه موجب قدرت و ثروت آنها می‌شود، فروخته شدن کالاها بواسطه زن و ثروت اندوزی و همچنین زن بعنوان وسیله تبلیغ محصول از شاخصه های جاهلیت مدرن است. این همه آن چیزی است که ما در بخش‌های مختلفی از دنیا آن را به وضوح مشاهده می کنیم که از آن به عنوان جاهلیت مدرن یاد می‌شود.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اما آن چیزی که خداوند از طریق اسلام درباره زن تلاش می‌کند که به ما ارائه بدهد نمونه بارز نقش و جایگاه زنان می‌تواند باشد. به عنوان مثال آنجایی که از روایات، احادیث و آیات قرآن کریم می‌توان چنین استناد کرد که حضرت زهرا(س) برترین زن هستی و حتی برتر از همه مردان است و نام ایشان را در کنار همسر و پدرش می‌آورد به گونه‌ای که فهم دانشمندان و مفسران را در تحلیل آن باز می دارد.
وی تصریح کرد: این مسئله تا آنجایی است که امام صادق(ع) می‌فرماید پیامبران هر دوره‌ای بر اساس محبت و معرفت حضرت فاطمه زهرا(س) به پیامبری برگزیده می‌شدند و همچنین در نشان دادن جایگاه هر زنی پیامبر(ص) دست دخترش را می‌بوسد در جامعه‌ای که داشتن دختر ننگ بوده و در مواجهه با دخترش او را در جایگاه خودش می‌نشاند و خودش به کناری می‌نشیند و رضایت و خوشنودی و خشم و ناراحتی او را با رضایت خدا و خشم و ناراحتی خداوند متعال معرفی می‌کند.
حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی رستمی تأکید کرد: اسلام در بیان حقوق همسر می‌گوید ظلم به زن جزء بدترین ظلم هاست و کسی که به زن ظلم کند در روز قیامت خداوند کریم طالب حق مظلوم خواهد بود، خداوند است که وکیل مدافع زن در روز قیامت می‌شود و بر همین اساس است که طبق فرموده پیامبر بهترین وسیله برای بخشش گناهان را دعای مادر می‌داند و دربین شفیع‌ها که اعتبار و آبرو آنها موجب بخشیدن سنگین ترین گناهان است مادر را بهترین وسیله معرفی می کند.
وی گفت: این نگاه اسلام در مقابل دو دیدگاهی که در افراط در به میدان کشاندن زن به عنوان ویترین و ظرف فروش کالا و در مقابل این نگاه تفریط در به کنج عزلت نشاندن زن و او را همانند برده حساب کردن کاملا متفاوت و از جنس دیگری است.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی یادآور شد: اما اسلام درباره زن متعالی ترین نگاه را عرضه می کند و زن را به واسطه شخصیت او نه به واسطه زیبایی جسمی‌اش چنان جایگاهی می‌دهد که فاطمه زهرا می‌شود بلندگو و تریبون دار و اولین سخنگوی دفاع از ولایت امیرالمومنین علی(ع) زینب کبری(س) می‌شود رهبر جریان قیام بزرگ امام حسین علیه السلام بر علیه امپراطور آن روز دنیا یزید آن هم پس از پس از شهادت امام حسین آنهم در یک نقطه نه بلکه در کربلا و کوفه و شام تا مدینه. این آن نقش مهم زن است که ما باید به دنبال رسیدن به آن باشیم.
رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها گفت: برخی‌ها دنبال آن هستند که با بازی های جعلی ما را به فراموشی نقش های اصلی زن که باید در خانواده و جامعه داشته باشد مشغول کنند و ما غافل باشیم از آن از شان و حق و نقش اصلی زن که به عهده زنان است.
وی یادآور شد: اسلام تغییر در عالم را از انسان خواسته و با اشاره به این فرموده حضرت علی (ع) اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر تو فکر نکن که انسان کوچکی هستی بلکه همه عالم در تو پیچیده شده تأکید کرد، تعبیری که حضرت آقا در گام دوم دارند تمدن سازی از ما خواسته شده شده اما مقدمه آن خودسازی و انسان سازی است بعد از آن جامعه پردازی یعنی شروع از خود تحول در جامعه و ایجاد تمدن.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی افزود: در این مسیر باید حرکت کنیم و و باید خوب بدانیم و درک کنیم که خانواده کوچکترین و مهمترین واحد جامعه است و اینکه اسلام چقدر به آن وزن و اهمیت می دهد اسلام تشکیل خانواده و حضور در جمع خانواده و نهی از تنهایی و انزوا از جامعه را توصیه می کند.
وی در پایان سخنان خود تأکید کرد: به خاطر وجود همین نگاه هست که به برکت انقلاب اسلامی امروز دانشگاه‌های ما مجامع علمی ما محیط های پژوهشی تاثیرگذار هستند و حضور دختران و زنان ما پررنگ تر از حضور مردان است این نقش این وضع و این فرصت موقعیت مناسبی است برای معرفی الگوی جامع زن در نظام عالی تربیتی که خداوند متعال معرفی کرده است. زن فعال، پژوهشگر و دانشمند موثر در جامعه‌ای که نقش اصلی و وزن اصلی خودش که محوریت کانون خانواده است را فراموش نکرده و به آن توجه می‌کند.



source http://zanan.bashariyat.org/?p=37043

تاخیر در اجرای قانون حجاب تکذیب شد؛ نماینده مجلس: حرف‌هایم قدیمی بود

۱۹ آذر ۱۴۰۳  ایران وایر در پی انتشار گزارش‌هایی مبنی‌بر تاخیر در اجرای قانون جنجالی «عفاف و حجاب»، «اسماعیل سیاوشی»، عضو کمیسیون فرهنگی مج...